Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (5 milliseconds)
English
Persian
prosecution team
تیم دادرسی
Other Matches
prosecution
تعقیب قانونی پیگرد
prosecution
پیگرد
prosecution
تعقیب
prosecution
پی گرد
prosecution
تعقیب کننده
prosecution
پیگرد کننده
criminal prosecution
تعقیب جزایی
liable to prosecution
مورد تعقیب
malicious prosecution
پیگرد یا دستگیری توام با سوء نیت
not liable to prosecution
غیر قابل تعقیب
plea deal
[between Prosecution and Defense]
توافق مدافعه
[بین دادستان و وکیل دفاع]
team up
توحید مساعی کردن
team up
تشریک مساعی
first team
تیم اصلی
team up
هم دست شدن
[در کار]
team
تیم گروهانی
team
گروهان تقویت شده
team
یک دستگاه
team
دست جفت
team
بصورت دسته یاتیم درامدن
team
دسته درست کردن
team
تیم
team
دسته
team
گروه
team
گروهه
team pursuit
مسابقه تعقیبی تیمی
team line up
به صف ایستادن تیم
team game
بازی گروهی
programming team
تیم برنامه نویسی
team foul
خطای مهم
team area
محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
team tennis
بازیهای مختلف تنیس
specialty team
تیم ذخیره ها
special team
تیم ذخیره ها
team roping
مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
crisis team
گروه ضد بحران
team spirit
روحیهوفاداریمابینیکتیم
team shirt
لباستیم
team bench
نیمکتبازیکنان
team-mates
یار
team-mates
همگروه
team-mate
یار
work team
دسته
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
work team
گروه کار
team teaching
تدریس گروهی
team-mate
همگروه
pararescue team
تیم تجسس و نجات
company team
تیم گروهانی
combat team
تیم رزمی
double team
تیم دونفره
company team
تیم مرکب
embarkation team
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
expansion team
تیم تازه وارد به لیگ
factory team
تیم کارخانه اتومبیل سازی
four man team
تیم چهار نفره
functional team
تیم اجرایی
functional team
تیم عمل کننده
boat team
تیم قایق اب خاکی
combat team
گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
boat team
تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
helicopter team
تیم سوار بر هلی کوپتر
brigade landing team
تیم پیاده شونده تیپی
Both of us will make a good team.
ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
chief programmer team
سرپرست یک تیم برنامه نویسی
battalion landing team
تیم ساحلی گردان
battalion landing team
تیم پیاده شونده گردانی
central planning team
تیم طرح ریزی مرکزی
army assault team
تیم هجومی نیروی زمینی
mobile training team
تیم اموزشی سیار
member of the national team
عضو تیم ملی
light fire team
تیم دو هلی کوپتره
light fire team
تیم اتش سبک
team handball court
زمین بازی هند بال
team handball court
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
combat control team
تیم کنترل رزمی
control and assessment team
تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
heavy fire team
تیم اتشهای زمینی سنگین
combined arms team
تیم رستههای مرکب
combined arms team
تیم مرکب
The future of the team is shrouded in uncertainty.
آینده این تیم بلاتکلیف است.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com