English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
read write head نوک خواندن و نوشتن
Search result with all words
read/write head نوک خواندن / نوشتن
read/write head هدخواندن- نوشتن
Other Matches
write once read many چند بار بازیاب
write once read many چند باربخوان
write once read many یکبار نویس
read/write خواندن- نوشتن
He can neither read nor write. نه می تواند بخواند نه بنویسد
he cannot read or write خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
Every one is supposed to know to read and write . فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
read write cycle چرخه خواندن و نوشتن
direct read after write خواندن مستقیم پس از نوشتن
read/write file فایل خواندنی / نوشتنی
read/write memory حافظه خواندنی / نوشتنی
read write privilege امتیاز خواندن- نوشتن
scatter read gather write خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
write head نوک نوشتن
write head هد نوشتن
read head هد خواندن راس خواندن
read head نوک خواندن
read head نوک خواننده
Read out the letter. Read the letter aloud. نامه را بلند بخوان
head to head polymer بسپار سر به سر
pc write IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
to write off قلم زدن
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
to write off به اسانی نوشتن
to write off زود نوشتن وفرستادن
write-off قلم زدن
write-off حذف کردن
write up ستودن
write-off از دفتر خارج کردن
to write up ستودن
write off حذف کردن
to write out مفصلانوشتن
write up به تفصیل نوشتن
over write جای نوشتن
over write جای نوشت
write off زود نوشتن
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write off قلم زدن
write off مستهلک کردن
write off از دفتر خارج کردن
write-up به تفصیل نوشتن
write-off زود نوشتن
write-up ستودن
to write out بتفضیل نوشتن
write-off مستهلک کردن
write up <idiom> مقامی را به حساب آوردن
write تالیف کردن
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
Please write it like this (this way). اینطور بنویسید
write-in وابسته به اینگونه رای
write وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write انشاکردن
write بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write ثبت رای کتبی
write نوشتن
write رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write کسر کردن
write سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write با اب وتاب شرح دادن
write off <idiom> تسویهحساب کردن
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write تحریر کردن
asking to write استکتاب
write down ثبت کردن
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
write out به تفصیل نوشتن
write-in شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write this way اینطور بنویسید
write this way این جوربنویسید
write-in رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
to read over something چیزی را کاملا خواندن
to read over something چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read too much into تفسیر ناموجه کردن
to read out بلند خواندن
to read off از روی چیزی خواندن بلندخواندن
to read through something چیزی را از اول تا آخر خواندن
well read اهل مطالعه و تحقیق
well read با اطلاع
well-read اهل مطالعه و تحقیق
to read through something چیزی را کاملا خواندن
Read me right ... من را درست درک بکن ...
well-read با اطلاع
read 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read only فقط خواندنی
read بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read تعبیر کردن
read بازخواندن
read خواندن
read اسکن کردن متن چاپ شده
read out بازخوانی
read گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read in ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
read only تنها خواندنی
read کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read قرائت کردن
read استنباط کردن
read گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
ghost-write کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
to write in ink بامرکب یاجوهرنوشتن
write protect شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
type write ماشین نویسی کردن
type write با ماشین تحریر نوشتن
type write ماشین کردن
to write an exam امتحان کتبی نوشتن
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write me every week هر هفته برای من نامه بنویسید
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
write protect قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
write-offs حذف کردن
write me the result نتیجه را برای من بنویسید
to write up an accident شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
write-offs از دفتر خارج کردن
write-offs قلم زدن
write off capital مستهلک شدن سرمایه
He cant reade let alone write. خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
Teach him how to write . نوشتن را باو یاد بده
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups به تفصیل نوشتن
I have some letters to write . چند تا کاغذ باید بنویسم
Please write down your new address . لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
i write an article مقالهای مینویسم
write-offs زود نوشتن
write-ups ستودن
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
write-offs مستهلک کردن
to read one a lesson کسیرا اندرزدادن
digital read out نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
he read other than distinctly شمرده نخواند
Read the story فرم تریو
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
he read other than distinctly همه جورخوانده جز شمرده
i had a quiet read فرصت پیدا کردم
i had a quiet read که باارامش چیز بخوانم
he could read the future خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
destructive read out بازخوانی مخرب
destructive read خواندن مخرب
deep read با اطلاع
deep read بسیار خوانده
to read one a lesson بکسی نصیحت کردن
lip read لب خواندن
I read through the letter. من این نامه را کاملا میخوانم.
he can read the sky ستاره شناس است
to read one a lecture کسیرا سرزنش کردن
lip read کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
read only memory حافظه فقط خواندنی
read between the lines <idiom> پیدا کردن مفهوم ضمنی
i read him to sleep برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
read only storage انباره فقط خواندنی
read ink ink nonreflective
reed or read شیر دادن
lip-read کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
sight read بدون مطالعه قبلی خواندن
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
sight-read فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
read pulse تپش خواندن
read strobe بارقه خواندن
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
to sight-read something از روی ورقه [نت موسیقی] آلت موسیقی بازی کردن
lip-read لب خواندن
scatter read پراکنده خوانی
scatter read دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
nondestructive read خواندن غیرمخرب
backward read یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
Write on this side of the paper only. فقط روی این طرف کاغذ بنویس
Write down your full name and address . نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
Vote (write) against a proposallll. بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
write protect tab حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
It is not any thing to write home about . مردقابلی است
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
write permit ring چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
write white engine موتور سفید نویس
write black printer چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
write black engine موتور سیاه نویس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com