Dictiornary-Farsi | talking points | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 126 (2 milliseconds)

English	Persian
talking points	نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو


Other Matches

Not to know what one is talking about.	از موضوع ( مرحله )پرت بودن
talking	ناطق
talking	سخنگو
talking-to	تنبیه
talking-to	اخطار
talking-to	نصیحت توبیخ
talking-to	سرزنش رسمی
talking to	تنبیه
talking to	اخطار
talking to	نصیحت توبیخ
talking of ...	حال که صحبت از...... بمیان امد
talking to	سرزنش رسمی
We were just talking about you.	الان داشتیم حرف تورامی زدیم
it is of no use talking	سخن گفتن سودی ندارد
he kept on talking	هی سخن
he kept on talking	زد
he kept on talking	هی حرف
he kept on talking	همچنان سخن میگفت
But no one was ever talking about that!	اما هیچکس در آن مورد حرفی نزد!
What's it [all] about? [ What are you talking about?]	موضوع چه است؟ [از چه چیزی حرف می زنی؟]
now you're talking	این شدحرف حسابی
he was talking about me	درخصوص من صحبت می کرد
he was talking at him	بدرمیگفت که دیواربشنود
he kept on talking	گفت
talking machine	گرامافون
talking machine	دستگاه ضبط صوت
sleep talking	خواب گفتاری
talking is not permitted	سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
talking computer	کامپیوتر سخنگو
talking books	صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
stock talking	سیاهه برداری از موجودی
talking book	صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
talking point	نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
She was talking to (with ) a friend .	داشت با دوستش صحبت می کرد
smooth-talking	مطمئنومتقاعدکننده
They were talking in Spanish .	بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
Talking of Europe ,please allow me …	حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
The professor knows what he is talking about.	استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
Please face me when I'm talking to you.	لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
Stop talking! <idiom>	ساکت باش!
They were stI'll talking away at midnight.	تا نیمه شب یک بند صحبت می کرد ند
Now you are talking. That makes sense.	حالااین شد یک حرف حسابی
at all points	درهمه جا
at all points	در همه نقاط
points	قطبهای پلاتین
points	پلاتین دلکو
lagrangian points	نقاط لاگرانژی
vital points	نقاط حساس بدن
key points	نقاط مهم
intermediate points	جهات میانی
sticking points	نکتهیاصلی
sticking points	نکتهی مورد بحث یا منازعه
key points	نقاط حساس
the four cardinal points	جهات اربعه
win on points	پیروزی با امتیاز
sticking points	مرز ناجنبایی
distance between two points	فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
intercardinal points	جهات فرعی
loss on points	باخت با امتیاز
needle points	نوکهای سوزنی
sticking points	حدی که پس از آن شخص یا چیز از جا حرکت نمیکند
To win on points.	با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
points of order	اخطار نظامنامهای
To score points.	امتیاز آوردن ( ورزش )
points signal	نقاطعلامتدار
sticking points	نقطهی عدم تحرک
stadia points	تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
points of sailing	نقاطقایقسواری
points motor	موتورپلاتینی
points lever	اهرم پلاتینی
quadrantal points	جهات فرعی
quadrantal points	نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
pressure points	نقطههای گیرنده فشار
p is nine points of the law	تصرف شرط عمده مالکیت است
direction of points	جهتیاب
interactional points	نقاط تماس
interactional points	نقاط تلاقی
check-points	محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
match points	اخرین امتیاز
boiling points	نقطه غلیان
boiling points	درجه جوش
boiling points	عصبانیت
boiling points	نقطه جوش
decimal points	ممیز
decimal points	ممیز اعشاری
decimal points	نقطه اعشار
match points	اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
check-points	علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
rallying points	محل تجمع مجدد
rallying points	محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
exclamation points	علامت تعجب
exclamation points	این علامت !
turning points	نقطه برگشت
turning points	نقطه چرخش
turning points	نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points	نقطه لولای چرخش
freezing points	نقطه انجماد
freezing points	درجه یخ بندان
decimal points	ممیز اعشار
points of view	نقطه نظر
ignition points	پلاتین
cardinal points	چهار جهت اصلی
cardinal points	جهات اصلی
turning points	مرحله قاطع نقطه تحول
contact points	نوکهای کنتاکت
design points	ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
fourteen points	اصول چهارده گانه
fourteen points	طرح برنامهای برای صلح که "وودرو ویلسن " رئیس جمهور امریکا در 8 ژانویه 8191 ضمن خطابهای به کنگره امریکا اعلام کرد و درواقع پیامی به کلیه ملل ودول جهان تلقی شد
ignition points	پلاتین دلکو
awarding of points	امتیاز دادن
points of view	دید
points of view	لحاظ
crossing points	نقطه تلاقی
crossing points	محل برخورد دو خط
crossing points	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
points of view	نظریه
points of view	دیدگاه
manually-operated points	مدیریتدستینقاط
cardinal points effect	اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
cardinal points effect	اثر چهار جهت اصلی
all points addressable mode	حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
remote-controlled points	نقطهکنترلازراهدور
bay with black points	قره کهر
all points addressable graphics	نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
bay with black points	کهر دست وپا مشکی