English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
cellular unit هسته اصلی تشکیل دهنده یکان
Other Matches
nuclei هسته تشکیل دهنده
nucleus هسته تشکیل دهنده
component forces نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
nucleate تشکیل هسته دادن
meiosis تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
formative تشکیل دهنده
organizers تشکیل دهنده
organizer تشکیل دهنده
former تشکیل دهنده
organisers تشکیل دهنده
kernel هسته اصلی
kernels هسته اصلی
constituted تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitute تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituting تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituent جزء تشکیل دهنده
syndicator تشکیل دهنده اتحادیه
fundametal بنیادی تشکیل دهنده
constituents جزء تشکیل دهنده
constituents سازه تشکیل دهنده
constitutive تشکیل دهنده ساختمانی
constituent سازه تشکیل دهنده
incorporator تشکیل دهنده ترکیب کننده
structual constituent جزء تشکیل دهنده ساختمانی
master menu برنامه غذایی اصلی یکان
nucleole جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
detaching جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detaches جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detach جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
chord plane صفحه مار بر وترهای همه مقاطع تشکیل دهنده یک ایرفویل سه بعدی
newel تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
main بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
newels تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
hidden خط وی تشکیل دهنده شی سه بعدی ولی هنگام نمایش آن به صورت دوبعدی پاک می شوند
homosphere قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
germinal area قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
dithered ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
heterosphere قسمتی از اتمسفر که در ان ساختار و وزن مولکولی متوسط گازهای تشکیل دهنده مختلف است
lobes یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobe یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
parts explosion رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
figural rug [pictorial] فرش تصویری [در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.]
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
polynomial code سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
terminal وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
terminals وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
shield هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
nucleon اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
radar netting تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
nuclear magnetic resonance تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file فایل اصلی پرونده اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
nuclel هسته ها
nucleus هسته
magnet core هسته
membranes هسته
necleus هسته
membrane هسته
air core بی هسته
nuclei هسته
seedless بی هسته
atom هسته
cores هسته
kernel هسته
stoning هسته
kernels هسته
atoms هسته
core هسته
center web هسته
stone هسته
stones هسته
watertight core هسته اب بندی
macronucleus هسته بزرگتر
luminescent center هسته لومینسانس
grape stone هسته انگور
growler هسته گراولر
laminated core هسته متورق
gracilis nucleus هسته باریک
armature core هسته ارمیچر
heteronuclear ناجور هسته
atomic nucleus هسته اتم
uncleation هسته زایی
headword واژههای هسته
impervious core هسته ناتراوا
impervious core هسته نفوذناپذیر
inside diameter قطر هسته
unstable nucleus هسته ناپایدار
induction cup هسته القائی
homonuclear جور هسته
iron core هسته اهن
hollow core هسته مجوف
heteronuclear ناهم هسته
yoke هسته ترانسفورماتور
transformer core هسته ترانسفورماتور
magnet core هسته اهنربا
nucleate دارای هسته
nucleus لب هسته مرکزی
aciniform هسته دار
nucleophile هسته دوست
nutlet هسته کوچک
endocarp پوسته هسته
secure kernel هسته امن
red nucleus هسته قرمز
magnet core هسته مغناطیسی
core هسته سنگ
core هسته یا دیوارهستهای
cores هسته سنگ
cores هسته یا دیوارهستهای
enucleation هسته دراوری
nuclear size اندازه هسته
nuclear radius شعاع هسته
nucleonics هسته شناسی
arcuate nucleus هسته کمانی
magnet yoke هسته اهنربا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com