English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
development tools ابزار توسعه
Search result with all words
interactive ابزار توسعه یافته نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد برنامه را تحت کنترل اجرا کند
program development tools ابزار توسعه برنامه
Other Matches
developments رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhancing در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhances در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhanced در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
characteristics of underdeveloping مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
tool دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
control equipment ابزار وارسی ابزار پایش
outreach توسعه یافتن توسعه
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
enlarging توسعه
development توسعه
upgrowth توسعه
enlargements توسعه
delelopment توسعه
developments توسعه
extensions توسعه
enlarges توسعه
enlarge توسعه
extension توسعه
promotion توسعه
promotions توسعه
outspread توسعه
enlarged توسعه
increments توسعه
stop go policy توسعه
increment توسعه
spreads توسعه
enlargement توسعه
expansion توسعه
spread توسعه
amplification توسعه
internal development توسعه داخلی
expansive متمایل به توسعه
expansionism توسعه طلبی
expansionist توسعه طلبی
research and development تحقیق و توسعه
increscent زیادی توسعه
increase توسعه دادن
increased توسعه دادن
regional development توسعه ناحیهای
regional development توسعه منطقهای
anti development policy سیاست ضد توسعه
enlarging توسعه دادن
enrich توسعه دادن
monetary expansion توسعه پولی
enriches توسعه دادن
enriching توسعه دادن
promote توسعه دادن
promoted توسعه دادن
promotes توسعه دادن
promoting توسعه دادن
open out توسعه دادن
path of expansion مسیر توسعه
pattern of development الگوی توسعه
phasess of development مراحل توسعه
pole of development قطب توسعه
progation توسعه تکثیر
enlarges توسعه دادن
increases توسعه دادن
underdeveloped توسعه نیافته
extensibility توسعه پذیری
cultural development توسعه فرهنگی
urban renewal توسعه شهری
export promotion توسعه صادرات
expandsionism توسعه طلبی
expanded , capacity توسعه فرفیت
underdevelopment توسعه نیافتگی
developement توسعه دادن
development bank بانک توسعه
development plan برنامه توسعه
development policy سیاست توسعه
development time زمان توسعه
expandability قابلیت توسعه
under development دردست توسعه
exepandable قابل توسعه
combat development توسعه رزمی
extensible توسعه پذیر
rural development توسعه روستائی
historical development توسعه تاریخی
self development توسعه نفس
social development توسعه اجتماعی
to unfold توسعه دادن
uneven development توسعه نامتوازن
technical development توسعه فنی
to open out توسعه دادن
economic development توسعه اقتصادی
booming توسعه عظیم
booms توسعه یافتن
booms توسعه عظیم
extends توسعه دادن
booming توسعه یافتن
amplification توسعه تقویت
extend توسعه دادن
boom توسعه عظیم
boom توسعه یافتن
boomed توسعه عظیم
boomed توسعه یافتن
extending توسعه دادن
develop توسعه دادن
extendable توسعه پذیر
enlarged توسعه دادن
expanse بسط و توسعه
expanses بسط و توسعه
enlarge توسعه دادن
develops توسعه دادن
spread توسعه دادن
expansion گسترش توسعه
spreads توسعه دادن
underdeveloped countries کشورهای توسعه نیافته
development planning برنامه ریزی توسعه
characteristics of underdevelopment ویژگیهای توسعه نیافتگی
class improvement plan طرح توسعه ناو
desired rate of development نرخ مطلوب توسعه
developed contries ممالک توسعه یافته
corrosive attack اغاز و توسعه خورندگی
develop توسعه دادن اشکارکردن
developing countries کشورهای در حال توسعه
underdeveloped nations ملل توسعه نیافته
development cost هزینه توسعه در تولیدمحصول
development countries کشورهای قابل توسعه
develops توسعه دادن اشکارکردن
well development توسعه و شستشوی چاه
development system سیستم توسعه یافته
to grow [into] توسعه دادن وضعیت [به]
to develop [into] توسعه دادن وضعیت [به]
regress بازگشت [به حالت کم توسعه]
regression برگشت [به حالت کم توسعه]
step backwards برگشت [به حالت کم توسعه]
inextension عدم امتداد یا توسعه
regress برگشت [به حالت کم توسعه]
to spread [across] [over] توسعه یافتن [سرتاسر]
pullulate اغاز توسعه نهادن
outstretch توسعه دادن بسط
microcomputer development system سیستم توسعه ریزکامپیوتر
software development توسعه نرم افزاری
increment افزایش در حقوق توسعه
increments افزایش در حقوق توسعه
regression بازگشت [به حالت کم توسعه]
extended memory حافظه توسعه یافته
extended precision دقت توسعه یافته
top down development توسعه از بالا به پایین
extendible قابل توسعه کش دار
extensible language زبان توسعه پذیر
research and development تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
underdeveloped area منطقه توسعه نیافته
step backwards بازگشت [به حالت کم توسعه]
gadget ابزار
instrumentation ابزار
gadgets ابزار
locking device ابزار
folding ruler خط کش [ابزار]
doodad ابزار
tools ابزار
implements ابزار
implementing ابزار
folding meter stick خط کش [ابزار]
implemented ابزار
tool ابزار
devices ابزار
doodads ابزار
yardstick خط کش [ابزار]
folding rule خط کش [ابزار]
carpenter's rule خط کش [ابزار]
implement ابزار
yard stick خط کش [ابزار]
hardware ابزار
device ابزار
instrument ابزار
double meter stick [American] خط کش [ابزار]
enlarged توسعه دادن وسیع کردن
enlarges توسعه دادن وسیع کردن
extensible منبسط شدنی توسعه پذیر
less developed countries کشورهای کمتر توسعه یافته
enlarging توسعه دادن وسیع کردن
organization for economic co opration سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
extendeo core حافظه چنبرهای توسعه یافته
enlarge توسعه دادن وسیع کردن
to fill out تکمیل کردن توسعه دادن
threat study بررسی توسعه تهدید دشمن
expeditionary force نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
expeditionary forces نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
developments توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
extended character set مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
expands منبسط کردن توسعه دادن
expanding منبسط کردن توسعه دادن
expand منبسط کردن توسعه دادن
contrast enhancement توسعه تشخیص سایه روشن
big push theory of development نظریه فشار شدید توسعه
development توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
back blowing عمل شستشو و توسعه چاه
the developed world جهان توسعه یافته [پیشرفته]
overdevelop توسعه و عمران زیاد یافتن
calipers کولیس [ابزار]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com