Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
English
Persian
speculate
احتکارکردن سفته بازی کردن
speculated
احتکارکردن سفته بازی کردن
speculates
احتکارکردن سفته بازی کردن
speculating
احتکارکردن سفته بازی کردن
Other Matches
gambles
سفته بازی کردن
gambled
سفته بازی کردن
gamble
سفته بازی کردن
kite
سفته بازی کردن
to fly a kite
سفته بازی کردن
kites
سفته بازی کردن
speculates
معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculated
معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculate
معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculating
معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculation
سفته بازی
stock jobbing
سفته بازی
agiotage
سفته بازی
stock jobbery
سفته بازی
speculative motive
انگیزه سفته بازی
option dealing
سفته بازی روی ترقی سهام
speculative demand for money
تقاضای سفته بازی برای پول
speculative demand for money
تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
kite
فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
kites
فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
hoard
احتکارکردن
hoarded
احتکارکردن
hoards
احتکارکردن
engross
احتکارکردن مشغول
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
bill of exgchange
سفته
bank paper
سفته
demand note
سفته
promissory notes
سفته
promissory note
سفته
drafts
سفته
drafted
سفته
draft
سفته
gamblers
سفته باز
gambler
سفته باز
speculators
سفته باز
speculator
سفته باز
drafts
برات سفته
drafted
برات سفته
draft
برات سفته
accommodation bill
سفته دوستانه
papering
سفته برات
direct debit
سفته-وجهالزمان
paper
سفته برات
papered
سفته برات
stock jobber
سفته باز
speculation
سفته بای
papers
سفته برات
bulls
سفته باز بورس
bull
سفته باز بورس
time bill
سفته مدت دار
single name paper
سفته دارای یک امضاء
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
bank paper
چک تضمین شده سفته بانکی
date on which a bill falls due
موعد پرداخت برات یا سفته
short bills
سفته یا برات کوتاه مدت
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
to play fair
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
quibbles
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibble
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
date of grace
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
bill time draft
برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
played
بازی کردن
played
رل بازی کردن
actuble
بازی کردن
play
بازی کردن
play-acts
بازی کردن
playing
بازی کردن
plays
رل بازی کردن
rink
یخ بازی کردن
To be acting. To put it on .
رل بازی کردن
miscast
بد بازی کردن
toy
بازی کردن
toys
بازی کردن
rinks
یخ بازی کردن
move
بازی کردن
moved
بازی کردن
plays
بازی کردن
gallant
زن بازی کردن
play-acting
بازی کردن
headwork
با سر بازی کردن
playing
رل بازی کردن
bump
بازی کردن
play-acted
بازی کردن
twiddling
بازی کردن
twiddles
بازی کردن
twiddled
بازی کردن
twiddle
بازی کردن
play-act
بازی کردن
moves
بازی کردن
playact
رل بازی کردن
play
رل بازی کردن
foxes
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxing
روباه بازی کردن تزویر کردن
fox
روباه بازی کردن تزویر کردن
fence
شمشیر بازی کردن
To play cards .
ورق بازی کردن
to bill and coo
بوسه بازی کردن
spoof
حقه بازی کردن
yo-yos
یویو بازی کردن
yo-yo
یویو بازی کردن
spoofs
حقه بازی کردن
shinny
شینی بازی کردن
showboat
نمایشی بازی کردن
skates
اسکیت بازی کردن
skated
اسکیت بازی کردن
spars
مشت بازی کردن
skate
اسکیت بازی کردن
to skip rope
بند بازی کردن
fences
شمشیر بازی کردن
trick
حقه بازی کردن
palter
زبان بازی کردن
cards
ورق بازی کردن
card
ورق بازی کردن
mountebank
حقه بازی کردن
bowl
باتوپ بازی کردن
mountebanks
حقه بازی کردن
thimblerig
شعبده بازی کردن
flimflam
حقه بازی کردن
to play soccer
فوتبال بازی کردن
to play football
فوتبال بازی کردن
bowls
باتوپ بازی کردن
personifying
رل دیگری بازی کردن
tricked
حقه بازی کردن
tricking
حقه بازی کردن
to play for love
سر هیچ بازی کردن
to play at chess
شطرنج بازی کردن
to play ball
توپ بازی کردن
personified
رل دیگری بازی کردن
taw
تیله بازی کردن
to play marbles
مهره بازی کردن
to make love
عشق بازی کردن
personifies
رل دیگری بازی کردن
piddle
باخوراک بازی کردن
plays
تفریح بازی کردن
prevaricate
زبان بازی کردن
skis
اسکی بازی کردن
skied
اسکی بازی کردن
ski
اسکی بازی کردن
prevaricated
زبان بازی کردن
prevaricates
زبان بازی کردن
to look oneself again
پشم بازی کردن
prevaricating
زبان بازی کردن
fornicating
: فاحشه بازی کردن
equivocating
زبان بازی کردن
start up
<idiom>
بازی را شروع کردن
playing
تفریح بازی کردن
play
تفریح بازی کردن
piddled
باخوراک بازی کردن
favouritism
پارتی بازی کردن
war game
بازی جنگ کردن
playact
در تاتر بازی کردن
piddles
باخوراک بازی کردن
played
تفریح بازی کردن
equivocate
زبان بازی کردن
equivocated
زبان بازی کردن
equivocates
زبان بازی کردن
fornicates
: فاحشه بازی کردن
criminal court
عشق بازی کردن
spar
مشت بازی کردن
drab
جنده بازی کردن
personify
رل دیگری بازی کردن
play fair
مردانه بازی کردن
drabber
جنده بازی کردن
play out
تا اخر بازی کردن
drabbest
جنده بازی کردن
left-handed
با دست چپ بازی کردن
sparred
مشت بازی کردن
misplay
ناشیانه بازی کردن
fornicated
: فاحشه بازی کردن
shinney
شینی بازی کردن
court
عشق بازی کردن
fornicate
: فاحشه بازی کردن
endorsee
کسی که برات یا هر سنددیگری از قبیل چک و سفته در وجه او فهر نویسی و به او تسلیم میشود
to toy with one's food
با غذای خود بازی کردن
to play square
راست وحسینی بازی کردن
game
سرگرمی دوربازی بازی کردن
see-saw
الا کلنگ بازی کردن
to play up
درست و حسابی بازی کردن
carpetbag
سیاست بازی ودغلکاری کردن
to play at d.
تخته نرد بازی کردن
to play computer games
بازی های کامپیوتری کردن
teetering
الله کلنگ بازی کردن
teetered
الله کلنگ بازی کردن
teeter
الله کلنگ بازی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com