Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
go head
ادامه بدهید بفرماید
Other Matches
Keep moving!
ادامه بده
[بدهید ]
به راه!
hold over
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
rub it in
به خوردش بدهید
oyez
گوش بدهید
send a letter
کاغذ بدهید
Go ahead!
انجام بدهید دیگه!
give it a twist
انرا پیچ بدهید
give your v to
برای اورای بدهید
had it trans ted
بدهید ترجمه کنند
hsd it out
بدهید دندان را بکنند
listen to me
بمن گوش بدهید
pay a way the sheet
کاغذ را بدهید بیاید
muster up your courage
جرات بخود بدهید
PLease let me know(notiffy me).
لطفا" به من خبر بدهید
Please give me this one .
این یکی را لطفا" بدهید
Please give me four more.
چهار تای دیگر به من بدهید
thank tou for that book
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
Please answer the telephone.
لطفا" جواب تلفن را بدهید
Please let me give you a lift (ride).
اجازه بدهید سوارتان کنم
Press the elevator button.
تکمه آسانسور رافشار بدهید
Please give the other foot .
لنگه دیگه این کفش را بدهید.
Two coffees please .
لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
Can you give me an estimate?
ممکن است یک برآورد هزینه به من بدهید؟
Can you give me a heads up?
<idiom>
آیا میتوانید قبلش به من خبر بدهید؟
Can you lend me ...
آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
Can you give me the key, please?
لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟
Can you get it repaired?
آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
repondez s'il vous plait
[RSVP]
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
please reply
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen
تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
Allow me to chew it over in my mind .
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
Please let me take a share in the expenses.
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
Could you clarify that for me?
می توانید توضیح بدهید که موضوع از چه قرار است؟
Could we have a plate for the child?
آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
midnight
فرمان از کنترل نزدیک به دورتغییر فرکانس بدهید دررهگیری هوایی
Can you show me on the map where I am?
آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
Let me back up and explain how ...
به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
continuation line
خط ادامه
continuation
ادامه
going on
ادامه
continuance
ادامه
resumption
ادامه
continuative
ادامه دهنده
hold good
<idiom>
ادامه دادن
go along
<idiom>
ادامه دادن
keep on
ادامه دادن
continuant
ادامه دهنده
over run
ادامه به کاردادن
go on
<idiom>
ادامه دادن
continuable
قابل ادامه
keep up
<idiom>
ادامه دادن
continue statement
حکم ادامه
to carry on
ادامه دادن
to drag on or out
ادامه دادن
hang on
<idiom>
ادامه دادن
to keep on
ادامه دادن
to run on
ادامه داشتن
hold on
ادامه دادن
to take up
ادامه دادن
take up
ادامه دادن
discontinuation
عدم ادامه
discontinuance
عدم ادامه
continuation card
کارت ادامه
extend
ادامه دادن
reopens
ادامه دادن
discontinue
ادامه ندادن
discontinued
ادامه ندادن
discontinues
ادامه ندادن
discontinuing
ادامه ندادن
carry on
ادامه دادن
carry-on
ادامه دادن
reopened
ادامه دادن
reopening
ادامه دادن
reopen
ادامه دادن
keeps
ادامه دادن
extending
ادامه دادن
extends
ادامه دادن
duration
مدت ادامه
continue
ادامه دادن
continues
ادامه دادن
keep
ادامه دادن
to continue
ادامه دادن
to follow
ادامه دادن
furthers
ادامه دادن
furthering
ادامه دادن
furthered
ادامه دادن
for a continuance
برای ادامه
run on
ادامه دادن
further
ادامه دادن
bring on
ادامه دادن
dashes
مسیری را ادامه دادن
dashed
مسیری را ادامه دادن
dwell at
به تیراندازی ادامه دادن
detainer
حکم ادامه توقیف
dash
مسیری را ادامه دادن
shorthanded
ادامه با بازیگر کمتر
contd
مخفف ادامه یافته
viability
امکان ادامه حیات
tracks
ادامه گوی در مسیربولینگ
time in
ادامه بازی پس از توقف
sustaining
نگهدارنده ادامه دهنده
transattack period
مدت ادامه تک اتمی
continuator
ادامه دهنده مستمر
track
ادامه گوی در مسیربولینگ
keep the home fires burning
<idiom>
اجازه ادامه دادن
continuation
عمل ادامه دادن
inability to box
ناتوان از ادامه دادن
to set on
با زور ادامه دادن
to press ahead with
با زور ادامه دادن
follow-through
ادامه حرکت پس از ضربه
follow-throughs
ادامه حرکت پس از ضربه
tracked
ادامه گوی در مسیربولینگ
live on
بزندگی ادامه دادن
thwarted
ادامه دادن یا کشیدن
fall behind
<idiom>
درمانده از ادامه راه
dwell at
اتش را ادامه دادن
thwart
ادامه دادن یا کشیدن
bide
بکاری ادامه دادن
keep up with
<idiom>
به شکل قبل ادامه دادن
stick it out
<idiom>
طاقت آوردن ،ادامه دادن
give someone the green light
<idiom>
اجازه ادامه به کار رادادن
Gothic Survival
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
resumed
چکیده کلام ادامه یافتن
hang on
ادامه دادن دوام داشتن
maintains
ابقا کردن ادامه دادن
border break
ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
maintrain
ادامه دادن عقیده داشتن
viability
قدرت ادامه زندگی پس از تولد
i took up where he left
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
discounting match
ادامه ندادن به مسابقه کشتی
robust
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
go on
سخن خود را ادامه دهید
resume
چکیده کلام ادامه یافتن
robustly
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
resumes
چکیده کلام ادامه یافتن
topspin
ادامه حرکت چرخش توپ
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
resuming
چکیده کلام ادامه یافتن
runs
دوام یافتن ادامه دادن
maintained
ابقا کردن ادامه دادن
extrapolations
ادامه روند تعمیم دهی
run
دوام یافتن ادامه دادن
extrapolation
ادامه روند تعمیم دهی
maintain
ابقا کردن ادامه دادن
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
pull off
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
continue port/starboard
چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
border break
ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
There's more to come.
<idiom>
باز هم هست.
[هنوز ادامه داره]
run on
ادامه دادن متن بدون توقف
I can't go on any longer.
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
to keep the field
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
to rumble on
[British E]
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
resumptive
ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
There's no need to elaborate.
لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
head pole
تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
long haul
<idiom>
مدت درازی بین کاری که ادامه داد
let (something) ride
<idiom>
ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
inviable
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
You need to take care to differentiate between facts and opinions
[ differentiate facts from opinions]
.
شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید
[حقایق را از نظرات تشخیص بدهید]
.
extend
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
set in
<idiom>
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
extends
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
supersedeas
دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
to continue one's progress
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
carry one's bat
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
extending
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
play out one's option
ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
down
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
increments
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increment
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
recoverable error
نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
attention code
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
privileged
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
heavy and light system
روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
waiting state
وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
ionosphere
قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
redundancies
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
redundancy
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
tenant by sufference
مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
enjambment
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
recovery
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
bench check
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
hitch and go
نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
robustness
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
recoveries
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
give it a good wash
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
backward chaining
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
To stay the course .
تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
lock on
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
hidden momentum of population growth
نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
filed
زمینه اصلی فرش
[که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
ascii
رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند
There's more to come.
<idiom>
هنوز تموم نشده.
[هنوز ادامه داره]
bimestrial
هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
sustains
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com