English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
English Persian
long distance ازراه دور تلفن کردن
long-distance ازراه دور تلفن کردن
Other Matches
debaueh ازراه درکردن گمراه کردن
gnosticize ازراه عرفان تشریح کردن
modem وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
ani سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
howler صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howlers صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
magneto exchange مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
telephony مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
telephone booth کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booths کیوسک تلفن کابین تلفن
coupler وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
call up <idiom> تلفن کردن
phones تلفن کردن
phoning تلفن کردن
to ring up تلفن کردن به
telephone تلفن کردن
telephoned تلفن کردن
telephones تلفن کردن
telephoning تلفن کردن
phone تلفن کردن
phoned تلفن کردن
ring up به کسی تلفن کردن
ring off قطع کردن تلفن
pervertible ازراه در رو
phones صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
phone صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoning صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoned صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
to tap somebody's telephone [line] به خط تلفن کسی مخفیانه وصل کردن
drop نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
to tap [phone line] مخفیانه به گفتگوی کسی در خط تلفن گوش کردن
to make a typo [American E] اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
dropping نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
to call 911 [American English] تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
drops نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
exegetically ازراه تفسیر
inquiringly ازراه استفسار
catechist ازراه پرسش
inquiringly ازراه بازجویی
algebraically ازراه جبر
interrogatively ازراه پرسش
interposingly ازراه مداخله
paraphrastically ازراه تفسیر
intuitively ازراه برهانی
offensively ازراه تهاجم
intuitively ازراه کشف
intuitively ازراه انتقال
inferentially ازراه استنباط
by courtesy ازراه التفات
by ear ازراه گوش
by indirection ازراه تقلب
by sea ازراه دریا
controversially ازراه مباحثه
introspectively ازراه خودنگری
gymnastically ازراه ورزش
diagnostically ازراه تشخیص
demonstratively ازراه اثبات
foully ازراه خیانت
encouragingly ازراه تشویق
conjugally ازراه زناشویی
heretically ازراه رفض
posteriori ازراه استقرار
foully ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
basophobia هراس ازراه رفتن
glozingly ازراه عیب پوشی
professionally ازراه پیشه یاکسب
inferentially ازراه نتیجه گیری
ingratiatingly ازراه خود شیرینی
to break a way موانع را ازراه خودبرداشتن
hieroglyphically ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
philosophically ازراه حکمت دوستی
catechization ازراه سئوال وجواب
phones تلفن تلفن زدن
phone تلفن تلفن زدن
phoned تلفن تلفن زدن
phoning تلفن تلفن زدن
phoned شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phones شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
endermic ازراه پوستی از ورا پوست
air movements حرکت دادن ازراه هوا
polemically ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
withdrawals تخلیه مواضع ازراه هوا
concretionary تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
withdrawal تخلیه مواضع ازراه هوا
rje ورود برنامه ازراه دورEntry ob
dialled تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
intriguingly با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
patronizingly ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
telecommunications access method روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
demonstratively با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
refutation اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
gamogenesis زاد و ولد ازراه جفت گیری
audio ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
parrotry بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
impo کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
bobs ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
parasyntheton واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
bob ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
sand crack ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
optophone الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
calling dial صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
structuralism بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
telephone operation طرز کار تلفن کار تلفن
download 1-بارکردن برنامه یا بخشی از داده ازمحدودهای ازکامپیوتر ها توسط خط تلفن . 2-بار کردن داده از CPU به کامپیوتر کوچک 3-ارسال نوشتار چاپگر ذخیره شده روی دیسک به چاپگر
telephoning تلفن
telephone circuit خط تلفن
phones تلفن
telephones تلفن
phoning تلفن
telephoned تلفن
telephone code کد تلفن
telephone تلفن
operator تلفن چی
phone تلفن
telephone operator تلفن چی
service man تلفن چی
phoned تلفن
operators تلفن چی
telephone line خط تلفن
telephone jack جک تلفن
telephoner تلفن کننده
telephone تلفن زدن
telephone condenser خازن تلفن
hot خط تلفن مستقیم
handset تلفن در یک قطعه
handsets تلفن در یک قطعه
telephore e. مرکز تلفن
telephony علم تلفن
hotter خط تلفن مستقیم
repeating coil مبدل تلفن
hottest خط تلفن مستقیم
hot line تلفن قرمز
radio telephony تلفن بیسیم
radio telephone تلفن بی سیم
radio-telephone تلفن بی سیم
radio-telephones تلفن بی سیم
telephone d. دفتر تلفن
radiotelephone تلفن بی سیم
telephoning تلفن زدن
telephone channel کانال تلفن
telephones تلفن زدن
extension تلفن فرعی
telephone receiver گوشی تلفن
extensions تلفن فرعی
table telephone تلفن رومیزی
telephone circuit مدار تلفن
telephnone book دفتر تلفن
telephoned تلفن زدن
telephone charge هزینه تلفن
radiophone تلفن بیسیم
telephone jack مادگی تلفن
telephone ringer زنگ تلفن
telephone service سرویس تلفن
telephone set دستگاه تلفن
telephone station جایگاه تلفن
telephone equipment تجهیزات تلفن
telephone equipment دستگاه تلفن
toll exchange مرکز تلفن
telephone station تلفن خانه
telephone cable کابل تلفن
auto شماره تلفن
autos شماره تلفن
headset گوشی سر تلفن
telephone loope حلقه تلفن
telephone network شبکه تلفن
telephone operation عملکرد تلفن
telephone fuse فیوز تلفن
extension telephone تلفن فرعی
telephone plug دوشاخه تلفن
headsets گوشی سر تلفن
telephone relay رله تلفن
telephone directories کتاب تلفن
telephone switching technique فن سوئیچینگ تلفن
telephone density تراکم تلفن
telephone current جریان تلفن
telephone booths کیوسک تلفن
earphone گوشی تلفن
earphones گوشی تلفن
residance telephone تلفن منزل
telephone number شماره تلفن
telephone numbers شماره تلفن
party lines خط خصوصی تلفن
telephone cord بند تلفن
telephone booths اتاقک تلفن
telephone booth کیوسک تلفن
telephone transformer مبدل تلفن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com