Dictiornary-Farsi | از روی سلیقه ساده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
neatly	از روی سلیقه ساده


Other Matches

simple design	طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basics	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
taste	سلیقه
tasteless	بی سلیقه
elegance	سلیقه
tact	سلیقه
tasteful	با سلیقه
congenial <adj.>	هم سلیقه
style	سلیقه
custom	سلیقه
styled	سلیقه
styles	سلیقه
styling	سلیقه
tasted	سلیقه
congenial	هم سلیقه
elegant	با سلیقه
tasting	سلیقه
tastes	سلیقه
mirror carpet	طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
stylists	قاضی سلیقه
stylist	خوش سلیقه
fashionable	خوش سلیقه
tastefully	از روی سلیقه
stylist	قاضی سلیقه
stylish <adj.>	باب سلیقه
tactless	بی مهارت بی سلیقه
stylists	خوش سلیقه
gastronome	سلیقه در غذا
exquisite taste	سلیقه زیاد
tactlessly	بی مهارت بی سلیقه
taste maker	سلیقه افرین
taste changes	تغییرات سلیقه
structuring	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
gormandizer	خوش سلیقه درخوراک
Difference of opinion (in taste).	اختلا ف عقیده ( سلیقه )
exquisitely	از روی سلیقه زیاد
daintiness	سلیقه باذوق لطیف
In so far as their taste would go .	تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
have an eye for <idiom>	سلیقه خوبی درچیزی داشتن
lowbrow	بیسواد دارای سلیقه پست
hit parade <idiom>	لیستی از آهنگها برطبق سلیقه مردم
demand factors	جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
to pick and choose	درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
dynamic condition	شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
artless	ساده
untutored	ساده
simple hearted	ساده دل
plain hearted	ساده دل
naif	ساده
incomposite	ساده
incomplex	ساده
semplice	ساده
simpleminded	ساده دل
simplex	ساده
explicit	ساده
positive	ساده
cleaned	ساده
cleanest	ساده
cleans	ساده
naive	ساده
clean	ساده
inexpensive	ساده
baldest	ساده
charmless	ساده
baldly	ساده
unassuming	ساده
clodhopper	ساده
clodhoppers	ساده
idiot	ساده
homespun	ساده
daff	ساده دل
unsophisticated	ساده
balder	ساده
bald	ساده
downright	ساده
fructose	ساده
simplistic	ساده
freestanding	ساده
free spoken	ساده گو
fraudless	ساده
fanciless	ساده
frugal	ساده
sheepish	ساده دل
sheepishly	ساده دل
idiots	ساده
innocent <adj.>	ساده دل
unmeaning	ساده
unceremonious	ساده
unceremoniously	ساده
taffetized	ساده
plainer	ساده
plain	ساده
unaadorned	ساده
simpler	ساده دل
simple	ساده دل
simple	ساده
unaffected	ساده
slickest	ساده
slick	ساده
simplest	ساده
conversable <adj.>	ساده دل
expansive <adj.>	ساده دل
good-humored	ساده دل
seemly <adj.>	ساده دل
simple-hearted <adj.>	ساده دل
simplest	ساده دل
plainest	ساده
simpler	ساده
simple minded	ساده دل
plains	ساده
soft eye	چشمی ساده
simple beam	تیره ساده
simplistic	ساده طبع
single bond	پیوند ساده
single entry	حسابداری ساده
cats paw	ساده لوح
simple average	میانگین ساده
book keeping by single e.	دفترداری ساده
lamb	ادم ساده
lambs	ادم ساده
smpleton	ساده لوح
booby	ساده لوح
basic circuit	مدار ساده
simple eye	چشم ساده
simplex channel	مجرای ساده
simplified	ساده شده
simple interest	سود ساده
simpleminded	ساده لوح
simple beam	تیر ساده
simple bending	خمش ساده
nincompoops	ساده لوح
simple mean	میانگین ساده
simple magnet	مغناطیس ساده
nincompoop	ساده لوح
simple fraction	کسر ساده
credulousness	ساده لوحی
credulity	ساده لوحی
simple distillation	تقطیر ساده
simple correlation	همبستگی ساده
single bevel but weld	جوش لب به لب "وی " ساده
simplifier	ساده کننده
simplifcation	ساده سازی
simplex transmission	مخابره ساده
simple attack	حمله ساده
simple compression	فشار ساده
simple minded	ساده لوح
plain design	طرح کف ساده
simple truss	خرپای ساده
plain flap	فلپ ساده
infrugal	غیر ساده
plain weave	بافت ساده
primary cell	پیل ساده
in plain english	به انگلیسی ساده
gullibility	ساده لوحی
gowk	ساده لوح
gobemouche	ساده لوح
reducible	ساده شدنی
galah	ساده لوح
gaby	ساده لوح
ingenue	دختر ساده
king post truss	خرپای ساده
plain rib	تیغه ساده
pick wickian	ساده بی تکلف
phonemes	صداهای ساده
phoneme	صدای ساده
perfect gazes	گازهای ساده
overhand knot	گره ساده
natively	بطور ساده
naivete	ساده لوحی
plain paper	کاغذ ساده
martin	ساده لوح
lamblkin	ساده لوح
frugal food	خوراک ساده
sementem	معنی ساده
In simple (plain) English.	به انگلیسی ساده
simple shear	برش ساده
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
take it easy <idiom>	ساده بگیر
dupable	ساده لوح
simple stress	تنش ساده
simple structure	ساخت ساده
lamblike	ساده لوح
clean collection	وصولی ساده
clean bill of lading	بارنامه ساده
deck hands	ملوان ساده
deck hand	ملوان ساده
unskilled worker	کارگر ساده
two time	دو حرکت ساده
free spokenness	ساده گویی
sot	ساده لوح
underhand service	سرویس ساده
flat rate	نرخ ساده
simple oscillator	نوسانگر ساده
simple parry	دفاع ساده
unfigured	بی صورت ساده
simple schizophrenia	اسکیزوفرنی ساده
empirical formula	فرمول ساده