English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
readiness اماده باش امادگی
Search result with all words
preparation امادگی اماده سازی
preparations امادگی اماده سازی
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
Other Matches
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
air defense readiness وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
covers امادگی
coverings امادگی
susceptibility امادگی
qualification امادگی
disposition امادگی
cover امادگی
preparation امادگی
predispostion امادگی
preparations امادگی
kelter or kilter امادگی
proneness امادگی
readiness امادگی
kelter امادگی
conditioning امادگی
preparedness امادگی
forms امادگی
penchant امادگی
formed امادگی
form امادگی
tautness امادگی
physical fitness امادگی جسمانی
hottest امادگی کامل
operational readiness امادگی عملیاتی
combat readiness امادگی رزمی
condition of readiness شرایط امادگی
peripheral دوره امادگی
state of alert وضعیت امادگی
reconditioning تجدید امادگی
hotter امادگی کامل
second degree of readiness امادگی درجه دو
preparatory schools اموزشگاه امادگی
third degree of readiness امادگی درجه سه
hot امادگی کامل
readiness امادگی رزمی
preparatory interval دوره امادگی
reading readiness امادگی خواندن
preparatory school اموزشگاه امادگی
indispositions عدم امادگی
indisposition عدم امادگی
peak up در اوج امادگی
insusceptibility عدم امادگی
erg 2- امادگی ذاتی
unreadiness عدم امادگی
medical fitness امادگی پزشکی
liability to disease تعهد امادگی
training camp اردوی امادگی
law of readiness قانون امادگی
half way houses خانههای امادگی
indisposedness عدم امادگی
work out تمرین امادگی
availability زمان امادگی
vigilance امادگی چالاکی
level of readiness سطح امادگی رزمی
lurched امادگی شکست فاحش
flyable dud بدون امادگی رزمی
readiness category نوع امادگی رزمی
lurching امادگی شکست فاحش
readiness category درجه امادگی رزمی
habilitation لباس پوشاندن امادگی
lurches امادگی شکست فاحش
lurch امادگی شکست فاحش
fourth degree of readiness امادگی درجه چهار
accessibility امادگی برای پذیرایی
ingenuity امادگی برای اختراع
materiel readiness امادگی رزمی وسایل
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
condition code کد وضعیت امادگی اقلام
condition of readiness وضعیت امادگی رزمی
combat ready دارای امادگی رزمی
distensibility امادگی برای بادکردن
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
peripheral course دوره امادگی نظامی
data set ready امادگی مجموعه داده ها
data terminal ready امادگی ترمینال داده
physical fitness امادگی عمومی جسمانی
school readiness امادگی ورود به مدرسه
reagency امادگی برای واکنش یا معرفی
haemophillia امادگی بخون رفتن زیاد
sight-reading بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
teachability امادگی جهت یاد گرفتن
fluctuability امادگی برای بالاوپایین رفتن
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
sight-reads بدون امادگی قبلی اجراکردن
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
irresponsiveness عدم امادگی برای پاسخ دادن
materiel readiness میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
flight readiness firing ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
insuperability عدم امادگی برای از میان برداشتن
inseparability عدم امادگی برای جدا شدن
inerrability معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
removability ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
ready solubility in water امادگی برای زودحل شدن دراب
communicativeness امادگی برای رساندن خبر پرگویی
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
snug down امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
dtr Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
impulsiveness امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
inductility عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
condensability قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
put and take fishing انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
plea of tender اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
in form اماده
in full fig اماده
in gear اماده
in kelter اماده
in store اماده
in the saddle اماده
provided اماده
lief اماده
yoi اماده
ablest اماده
accoutrements اماده
abler اماده
ready made اماده
equipped اماده
ready-made اماده
accoutred اماده
readying اماده
susceptible اماده
set اماده
stock اماده
readied اماده
setting up اماده
supplied اماده
handy اماده
supply اماده
minded اماده
supplying اماده
handier اماده
sets اماده
handiest اماده
stocked اماده
readies اماده
freshest اماده
prompt اماده
fresh اماده
fresh- اماده
ready اماده
prompted اماده
yare اماده
prompts اماده
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
contractibility قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
record کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
serviceability criteria وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
battailous اماده جنگ
at call اماده فرمان
combat available اماده به پرواز
combat available اماده به رزم
on tap اماده کشیدن
sets اماده کردن
at or within call اماده فرمان
to gird up one's loins اماده کارشدن
belay اماده کردن
to buckle oneself اماده شدن
acceptancy اماده قبول
presented موجود اماده
presenting موجود اماده
presents موجود اماده
bellicose اماده بجنگ
obliging اماده خدمت
to bargain for منتظریا اماده
to a. the ball اماده انداختن
present موجود اماده
acoutre اماده جنگ
pre treatment اماده کردن
accoutered اماده جنگ
draft اماده کردن
drafted اماده کردن
drafts اماده کردن
aforehand اماده راحت
apt متمایل اماده
action mission ship ناو اماده
combat ready اماده به رزم
make ready اماده کردن
get ready اماده کردن
supply اماده کردن
giglet دخترسبک که اماده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com