Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (7 milliseconds)
English
Persian
plug
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plugging
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plugs
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
Other Matches
plugs
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
plugging
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
plug
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
three pin plug
ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
unplugging
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug
خارج کردن دو شاخه از سوکت
male connector
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
pin
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
pinned
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
pinning
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
patch
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
contacts
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
communication
سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
layer
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layers
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
boilerplating
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
port
سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
circuit
اتصال الکتریکی
electric connection
اتصال الکتریکی
circuits
اتصال الکتریکی
electrical bounding
اتصال الکتریکی
terminal
نقطه اتصال الکتریکی
contact
اتصال الکتریکی برخورد
hook-up
اتصال
[به دستگاهی الکتریکی]
terminals
نقطه اتصال الکتریکی
contacts
اتصال الکتریکی برخورد
contacting
اتصال الکتریکی برخورد
contacted
اتصال الکتریکی برخورد
T connector
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
disconnecting
قطع کردن اتصال الکتریکی
disconnects
قطع کردن اتصال الکتریکی
disconnect
قطع کردن اتصال الکتریکی
earth
اتصال وسیله الکتریکی به زمین
earths
اتصال وسیله الکتریکی به زمین
buzzer
وسیله الکتریکی که صدای بلند ایجاد میکند
buzzers
وسیله الکتریکی که صدای بلند ایجاد میکند
batteries
وسیله شیمیایی که جریان الکتریکی ایجاد میکند
electromagnetic
ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی
pyroelectricity
ایجاد قطب الکتریکی در بلورهابوسیله تغییر حرارت
battery
وسیله شیمیایی که جریان الکتریکی ایجاد میکند
cabled
اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
cable
اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
static
بارالکتریکی که در یک قطعه الکتریکی یا شخص قابل ایجاد است
segments
اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge
segment
اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge
dry contact
اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
electromagnetic
اختلال داده در نتیجه میدان الکتریکی که توسط مغناطیس ایجاد شده است
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
landline
خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
ground
اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
socket
[سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
sockets
سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
balances
مدار الکتریکی که یک بار صحیح را روی خط ارتباطی قرار میدهد.
balance
مدار الکتریکی که یک بار صحیح را روی خط ارتباطی قرار میدهد.
earths
اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
earth
اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
buffering
استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
edges
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
positive
اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند
ramify
شاخه دادن
glitch
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitches
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
terminator
مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2-
coincidence function
دروازه منط قی که تابع AND منط قی روی سیگنالهای الکتریکی ایجاد میکند
right
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
righting
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
righted
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
wafer
یک قطعه نازک سیلیکون که بر روی ان مدارات مجتمع جهت ایجاد یک تراشه قرار دارند
wafers
یک قطعه نازک سیلیکون که بر روی ان مدارات مجتمع جهت ایجاد یک تراشه قرار دارند
interactive video
سیستمی که از اتصال کامپیوتری به دیسک خوان اسفاده میکند تا توان پردازش و تصاویر واقعی و متحرک را ایجاد کند
terminator
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
demodulator
دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
card
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
cards
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
hierarchical communications system
شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
retrain
ایجاد مجدد اتصال با کیفیت باتری وقتی که کیفیت خط خیلی بد باشد
wiring
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
Visual C
محصول توسعه یافته ماکروسافت که امکان ایجاد برنامههای کاربردی ویندوز با رسم واسط های کاربر و اتصال کد زبان C را برقرار میکند
secure encryption payment protocol
سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
square away
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
to brachiate
از شاخه به شاخه پریدن
[بازوپیمایی کردن]
to switch on
اتصال دادن جریان دادن
splice
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splicing
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splices
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
spliced
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
electro galvanize
اب روی دادن الکتریکی الکتروگالوانیزه کردن
wire
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wires
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
thermal
نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
synchronizes
با هم اتصال دادن
to make contact
اتصال دادن
interconnects
با هم اتصال دادن
synchronised
با هم اتصال دادن
operate
اتصال دادن
bridge
اتصال دادن
operated
اتصال دادن
to put through
اتصال دادن به
operates
اتصال دادن
synchronises
با هم اتصال دادن
interconnects
اتصال دادن
interconnecting
با هم اتصال دادن
interconnect
اتصال دادن
interconnect
با هم اتصال دادن
interconnected
اتصال دادن
bridged
اتصال دادن
interconnecting
اتصال دادن
interconnected
با هم اتصال دادن
synchronize
با هم اتصال دادن
bridges
اتصال دادن
synchronising
با هم اتصال دادن
earths
به زمین اتصال دادن
earth
به زمین اتصال دادن
interdigitate
بهم اتصال دادن
splice
اتصال دادن با جوش
interconnect
با یکدیگر اتصال دادن
interconnected
با یکدیگر اتصال دادن
connect through
از وسط اتصال دادن
interconnecting
با یکدیگر اتصال دادن
interconnects
با یکدیگر اتصال دادن
spliced
اتصال دادن با جوش
inosculate
بهم اتصال دادن
splices
اتصال دادن با جوش
splicing
اتصال دادن با جوش
full fusion welding
جوش دادن اتصال
answering
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answered
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answers
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
interlocked
اتصال دادن تزویج شدن
connect in series
بطور سری اتصال دادن
interlock
اتصال دادن تزویج شدن
connect in parallel
بطور موازی اتصال دادن
interlocking
اتصال دادن تزویج شدن
interlocks
اتصال دادن تزویج شدن
incorporation
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
individuate
تک قرار دادن
puts
قرار دادن
parked
قرار دادن
settles
قرار دادن
parks
قرار دادن
lays
قرار دادن
settle
قرار دادن
placements
قرار دادن
rowed
قرار دادن
placement
قرار دادن
putting
قرار دادن
set
قرار دادن
sets
قرار دادن
setting up
قرار دادن
row
قرار دادن
relative location
قرار دادن
rows
قرار دادن
park
قرار دادن
underexpose
قرار دادن
locating
قرار دادن
lodges
قرار دادن
posit
قرار دادن
packs
قرار دادن
make
قرار دادن
makes
قرار دادن
superpose
قرار دادن
pack
قرار دادن
lodged
قرار دادن
lodge
قرار دادن
put
قرار دادن
locate
قرار دادن
located
قرار دادن
lay
قرار دادن
locates
قرار دادن
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
to put down
پایین قرار دادن
pronate
دمر قرار دادن
encapsulates
در محفظهای قرار دادن
couched
درلفافه قرار دادن
prifixal
در جلوچیزی قرار دادن
encapsulate
در محفظهای قرار دادن
prifix
در جلوچیزی قرار دادن
encapsulating
در محفظهای قرار دادن
to lead by the nose
الت قرار دادن
back-up
پشت قرار دادن
colocate
در مجاور هم قرار دادن
collimate
موازی قرار دادن
utilize
مورداستفاده قرار دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com