English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
English Persian
lop باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopped باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopping باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lops باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
Other Matches
loiters معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
transcribed استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
volte حرکت اسب درگام برداشتن دایرهای بقطر 6متر
flex hose شلنگ
hose شلنگ
flexible hose شلنگ
hoses شلنگ
hosing شلنگ
hosed شلنگ
stride شلنگ زدن
striding شلنگ زدن
strides شلنگ زدن
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
lope شلنگ انداختن تاخت رفتن
lopes شلنگ انداختن تاخت رفتن
loping شلنگ انداختن تاخت رفتن
loped شلنگ انداختن تاخت رفتن
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
split ترک برداشتن تقسیم کردن
photographs عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
warp منحرف کردن تاب برداشتن
take off برداشتن پرواز کردن هواپیما
open برداشتن پوشش یا باز کردن در
warped منحرف کردن تاب برداشتن
forborne دست برداشتن تحمل کردن
opened برداشتن پوشش یا باز کردن در
photographed عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photograph عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
opens برداشتن پوشش یا باز کردن در
warps منحرف کردن تاب برداشتن
photographing عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
notate یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
removal از بین بردن برداشتن پیاده کردن
to d. up a liquid مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
vasectomy عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomies عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
decollate جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
sailed باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braids ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
sailed حرکت کردن
whir حرکت کردن
moves حرکت کردن
sail حرکت کردن
departure حرکت کردن
moved حرکت کردن
get under way حرکت کردن
move حرکت کردن
to weigh anchor حرکت کردن
sailings حرکت کردن
inch حرکت کردن
waggle حرکت کردن
skewing کج حرکت کردن
skew کج حرکت کردن
to bear oneself حرکت کردن
waggled حرکت کردن
waggles حرکت کردن
departures حرکت کردن
skews کج حرکت کردن
have way on حرکت کردن
waggling حرکت کردن
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
spirals بطورمارپیچ حرکت کردن
to make an early start زود حرکت کردن
sneak دزدکی حرکت ه کردن
spiralling بطورمارپیچ حرکت کردن
make leeway حرکت پهلویی کردن
crabs به پهلو حرکت کردن
lugs سنگین حرکت کردن
range سیر و حرکت کردن
spiraled بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling بطورمارپیچ حرکت کردن
submarine زیردریا حرکت کردن
submarines زیردریا حرکت کردن
spiralled بطورمارپیچ حرکت کردن
lugged سنگین حرکت کردن
lug سنگین حرکت کردن
spiral بطورمارپیچ حرکت کردن
sneaks دزدکی حرکت ه کردن
darted بسرعت حرکت کردن
to tail to the tide باجزرومد حرکت کردن
ranges سیر و حرکت کردن
dart بسرعت حرکت کردن
zigzags حرکت زیگزاگی کردن
sailed با نازوعشوه حرکت کردن
crawfish به پشت حرکت کردن
sail با نازوعشوه حرکت کردن
to move on واداربه حرکت کردن
spank با سرعت حرکت کردن
spanked با سرعت حرکت کردن
underway در حال حرکت کردن
spanks با سرعت حرکت کردن
streak بسرعت حرکت کردن
jink بسرعت حرکت کردن
sailings با نازوعشوه حرکت کردن
darting بسرعت حرکت کردن
streaks بسرعت حرکت کردن
streaking بسرعت حرکت کردن
sneaked دزدکی حرکت ه کردن
lugging سنگین حرکت کردن
streaked بسرعت حرکت کردن
to bolt ناگهانی حرکت کردن
whirry بعجله حرکت کردن
trance باچالاکی حرکت کردن
larrup سنگین حرکت کردن
trailing بدنبال حرکت کردن
ranged سیر و حرکت کردن
zigzag حرکت زیگزاگی کردن
trailed بدنبال حرکت کردن
pule باصدا حرکت کردن
infile به ستون دو حرکت کردن
lazy باکندی حرکت کردن
laziest باکندی حرکت کردن
lazier باکندی حرکت کردن
trances باچالاکی حرکت کردن
trail بدنبال حرکت کردن
zigzagging حرکت زیگزاگی کردن
trails بدنبال حرکت کردن
crab به پهلو حرکت کردن
zigzagged حرکت زیگزاگی کردن
skeet باسرعت حرکت کردن
leapfrogs باجست وخیز حرکت کردن
draw away جلوتر از دیگران حرکت کردن
criss-crosses بهطور متقاطع حرکت کردن
leapfrogging باجست وخیز حرکت کردن
wriggled حرکت کرم وار کردن
moves حرکت کردن تکان خوردن
hulks باسنگینی ورخوت حرکت کردن
skips رقص کنان حرکت کردن
to flounce حرکت تند و ناگهانی کردن
leapfrogged باجست وخیز حرکت کردن
wriggling حرکت کرم وار کردن
wriggles حرکت کرم وار کردن
to outgo حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
wriggle حرکت کرم وار کردن
gibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
moved حرکت کردن تکان خوردن
whish باصدای هیس حرکت کردن
criss-crossing بهطور متقاطع حرکت کردن
troupes بصورت دسته حرکت کردن
leapfrog باجست وخیز حرکت کردن
hulk باسنگینی ورخوت حرکت کردن
belted باشدت حرکت یا عمل کردن
jibed ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
ambulate حرکت کردن درحرکت بودن
galvanize تحریک کردن به حرکت واداشتن
starboard بطرف راست حرکت کردن
lomomote از جایی بجایی حرکت کردن
paddling با باله شنا حرکت کردن
paddles با باله شنا حرکت کردن
paddled با باله شنا حرکت کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com