Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
non destructive inspection	بازرسی غیر مخرب
Other Matches
destructive	مخرب
wrecker	مخرب
suicidal	مخرب
fatal	مخرب
wreckers	مخرب
destroyers	مخرب
withering	مخرب
lethal	مخرب
destroyer	مخرب
wreakful	مخرب
wrackful	مخرب
bane	مخرب زندگی
destructive read out	بازخوانی مخرب
destructively	بطور مخرب
destructive operation	عملیات مخرب
destructive competition	رقابت مخرب
mortal	خونین مخرب
mortals	خونین مخرب
antisubmarine	مخرب زیردریایی
destructive read	خواندن مخرب
hun	مخرب تمدن المانی
over sulphation of battery	سولفاتی شدن مخرب
nondestructive storage	انباره غیر مخرب
nondestructive	خواندن غیر مخرب
inspector general	بازرسی بازرسی کل ارتش
osteomyelitis	التهاب موضعی و مخرب استخوان
ndro	ReadOut NonDstructive خواندن غیر مخرب
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection	بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
examined	بازرسی
visits	بازرسی
inspection	بازرسی
examine	بازرسی
examining	بازرسی
visit	بازرسی
examinations	بازرسی
examination	بازرسی
examines	بازرسی
visited	بازرسی
inspectorship	بازرسی
cross examination	بازرسی
controllership	بازرسی
inspects	بازرسی
inspecting	بازرسی
inspected	بازرسی
inspect	بازرسی
examen	بازرسی
visitation	بازرسی
checks	بازرسی شد
visitations	بازرسی
controlling	بازرسی
survey	بازرسی
auditing	بازرسی
control	بازرسی
audited	بازرسی
audit	بازرسی
perambulation	بازرسی
surveys	بازرسی
audits	بازرسی
inquiries	بازرسی
check	بازرسی شد
checked	بازرسی شد
inquiry	بازرسی
surveyed	بازرسی
controls	بازرسی
auditing	بازرسی رسیدگی
unevaluated <adj.>	بازرسی نشده
checkup	بازرسی کلی
board of inspection and survey	سازمان بازرسی
unexamined <adj.>	بازرسی نشده
audits	بازرسی رسیدگی
surveys	بازرسی کردن
aircraft inspection	بازرسی هواپیما
audit	بازرسی رسیدگی
certificate of survey	گواهی بازرسی
unaudited <adj.>	بازرسی نشده
cargo checking	بازرسی بار
check	بازرسی کردن
uninspected <adj.>	بازرسی نشده
audited	بازرسی رسیدگی
certificate of inspection	گواهی بازرسی
unchecked <adj.>	بازرسی نشده
check point	نقطه بازرسی
inspection certificate	گواهی بازرسی
to look over	بازرسی کردن
vidimus	بازرسی حساب
investigating committee	کمیته بازرسی
to rummage	بازرسی کردن
look over something <idiom>	بازرسی کردن
committee of inquiry	کمیته بازرسی
inquiry documents	اسناد بازرسی
for [your/our] inspection	برای بازرسی
survey report	گزارش بازرسی
searcher warrant	اجازه بازرسی
inspectional	مربوط به بازرسی
surveyed	بازرسی کردن
to browse through	بازرسی کردن
jerque	بازرسی کشتی
magnetic inspection	بازرسی مغناطیسی
martitime survey	بازرسی دریائی
survey	بازرسی کردن
searches	بازرسی کردن
right of visit	حق بازرسی و تفتیش
scrutineer	بازرسی فنی
seach	بازرسی کردن
to search after	بازرسی کردن
identity check	بازرسی شناسنامه
examination	بازرسی معاینه
detection	بازیابی بازرسی
control	بازرسی کردن
identity control	بازرسی شناسنامه
inspection	بازرسی و بازبینی
search	تکاپو بازرسی
search	بازرسی کردن
searched	تکاپو بازرسی
examinations	بازرسی معاینه
searched	بازرسی کردن
controlling	بازرسی کردن
manholes	اطاقک بازرسی
examine	بازرسی کردن
examined	بازرسی کردن
controls	بازرسی کردن
examines	بازرسی کردن
examining	بازرسی کردن
probe	میله بازرسی
probed	میله بازرسی
probes	میله بازرسی
manhole	اطاقک بازرسی
searches	تکاپو بازرسی
inspecting	تحقیق بازرسی
inspecting	بازرسی کردن
checks	بازرسی کردن
inspect	بازرسی کردن
inspected	تحقیق بازرسی
inspected	بازرسی کردن
inspect	تحقیق بازرسی
unverified <adj.>	بازرسی نشده
checked	بازرسی کردن
inspects	تحقیق بازرسی
inspects	بازرسی کردن
searchingly	تکاپو بازرسی
untested <adj.>	بازرسی نشده
searchingly	بازرسی کردن
controlling	بازرسی نظارت جلوگیری
checked	امتحان کردن بازرسی
right of search	حق بازرسی کشتی در دریاها
controls	بازرسی نظارت جلوگیری
scrutineering	بازرسی فنی قایق
cargo checking	بازرسی کردن محمولات
censorial	مبنی بر بازرسی مطبوعات و
to pick over	بازرسی کردن و برگزیدن
checks	امتحان کردن بازرسی
privateer	فرمانده کشتی بازرسی
inspective	وابسته به تفتیش و بازرسی
contractor inspection system	سیستم بازرسی پیمانها
controllable	قابل ممیزی یا بازرسی
input control unit	واحد بازرسی ورودی
check	امتحان کردن بازرسی
he was appointed to inspect it	مامور شد ان را بازرسی کند
cwe	ترخیص بدون بازرسی
domiciliary visit	بازرسی خانه شخص
cleared without examination	ترخیص بدون بازرسی
personnel monitoring	بازرسی بدنی از افراد
search warrant	حکم بازرسی و ورود
search warrants	حکم بازرسی و ورود
control	بازرسی نظارت جلوگیری
check sweeping	بازرسی مین روبی
location survey	بازرسی در جای اجناس درانبار
espy	جاسوس بودن بازرسی کردن
espies	جاسوس بودن بازرسی کردن
espied	جاسوس بودن بازرسی کردن
g man	نماینده مخصوص دایره بازرسی
espying	جاسوس بودن بازرسی کردن
test	شهادت گواهی بازرسی کردن
tested	شهادت گواهی بازرسی کردن
FBI	مخفف دفتر بازرسی فدرال
inspection gallery	دالان بازرسی گالری بازدید
tests	شهادت گواهی بازرسی کردن
helical scanning	بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
tech inspection	بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
visitatorial	وابسته به یادارای اختیار بازرسی
visitations	اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
visitation	اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
borescope	ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
action letter	فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
geologize	ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
board of inspection and survey	هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
weight and balance sheet	برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
interrogating	مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates	مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
target approach point	اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
interrogated	مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
check-points	محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint	محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints	محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
The reporter was held at the checkpoint for several hours.	خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
interrogate	مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
caveat emptor	یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
bench check	کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
quadratic quotient search	الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com