Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
English
Persian
inspect
بازرسی کردن تفتیش کردن
inspected
بازرسی کردن تفتیش کردن
inspecting
بازرسی کردن تفتیش کردن
inspects
بازرسی کردن تفتیش کردن
Other Matches
right of visit
حق بازرسی و تفتیش
inspective
وابسته به تفتیش و بازرسی
frisk
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisked
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisking
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisks
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
inspection
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
inspect
تفتیش کردن
inspects
تفتیش کردن
inspected
تفتیش کردن
inspecting
تفتیش کردن
seach
تفتیش کردن
look over
بازرسی کردن صرف نظر کردن
examines
بازرسی کردن معاینه کردن
sights
بازرسی کردن رویت کردن
sight
بازرسی کردن رویت کردن
examine
بازرسی کردن معاینه کردن
proctor
نظارت کردن بازرسی کردن
examined
بازرسی کردن معاینه کردن
examining
بازرسی کردن معاینه کردن
searched
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
search
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
searches
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
searchingly
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
searchingly
بازرسی کردن
seach
بازرسی کردن
inspected
بازرسی کردن
inspect
بازرسی کردن
examined
بازرسی کردن
searched
بازرسی کردن
surveyed
بازرسی کردن
survey
بازرسی کردن
searches
بازرسی کردن
examine
بازرسی کردن
inspecting
بازرسی کردن
examines
بازرسی کردن
examining
بازرسی کردن
inspects
بازرسی کردن
to look over
بازرسی کردن
to browse through
بازرسی کردن
checks
بازرسی کردن
look over something
<idiom>
بازرسی کردن
to search after
بازرسی کردن
checked
بازرسی کردن
check
بازرسی کردن
to rummage
بازرسی کردن
control
بازرسی کردن
search
بازرسی کردن
surveys
بازرسی کردن
controlling
بازرسی کردن
controls
بازرسی کردن
checked
امتحان کردن بازرسی
to pick over
بازرسی کردن و برگزیدن
check
امتحان کردن بازرسی
cargo checking
بازرسی کردن محمولات
checks
امتحان کردن بازرسی
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
tested
شهادت گواهی بازرسی کردن
tests
شهادت گواهی بازرسی کردن
espied
جاسوس بودن بازرسی کردن
test
شهادت گواهی بازرسی کردن
espying
جاسوس بودن بازرسی کردن
espy
جاسوس بودن بازرسی کردن
espies
جاسوس بودن بازرسی کردن
geologize
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
interrogates
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
inspector general
بازرسی بازرسی کل ارتش
search
تفتیش
inquisitions
تفتیش
searched
تفتیش
searchingly
تفتیش
censorship
تفتیش
searches
تفتیش
inquisition
تفتیش
detection
تفتیش
inspection
تفتیش
searcher warrant
اجازه تفتیش
search warrants
اجازه تفتیش
courts of inquiry
دادگاه تفتیش
visit
بررسی تفتیش
court of inquiry
دادگاه تفتیش
boarding parties
تیم تفتیش
visited
بررسی تفتیش
boarding party
تیم تفتیش
search warrant
حکم تفتیش
search warrant
اجازه تفتیش
search warrants
حکم تفتیش
visits
بررسی تفتیش
frisk
تفتیش وجستجو
frisked
تفتیش وجستجو
frisking
تفتیش وجستجو
frisks
تفتیش وجستجو
search warrants
حکم تفتیش منزل
search warrant
حکم تفتیش منزل
water bailiffs
مامور تفتیش کشتیها در بندر
expertism
تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
checkroom
اطاق تفتیش اثاث وبارمسافرین
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
inquisition
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inquisitions
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
inquiry
بازرسی
examines
بازرسی
inspect
بازرسی
inquiries
بازرسی
examine
بازرسی
controls
بازرسی
control
بازرسی
controlling
بازرسی
visited
بازرسی
cross examination
بازرسی
controllership
بازرسی
surveys
بازرسی
check
بازرسی شد
examining
بازرسی
visit
بازرسی
inspection
بازرسی
surveyed
بازرسی
examined
بازرسی
inspected
بازرسی
inspecting
بازرسی
inspects
بازرسی
checks
بازرسی شد
visitation
بازرسی
visitations
بازرسی
survey
بازرسی
checked
بازرسی شد
visits
بازرسی
audits
بازرسی
perambulation
بازرسی
audited
بازرسی
audit
بازرسی
examination
بازرسی
inspectorship
بازرسی
examinations
بازرسی
auditing
بازرسی
examen
بازرسی
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com