Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English
Persian
upside
بالاترین قسمت
Search result with all words
top
بخش ای که در بالاترین قسمت چیزی قرار دارد
top billing
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
clerestory
[ey]
[بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
clerastory
[ey]
[بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
overstorey
[بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
Other Matches
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
be-all and end-all
بالاترین
upmost
بالاترین
superlative
بالاترین
superlatives
بالاترین
topmost
بالاترین
uppermost
بالاترین
top flight
بالاترین موفقیت
noontide
بالاترین نقطه
poop deck
بالاترین پل پاشنه
maximum
بالاترین ماکسیمم
tip top
بالاترین درجه
tiptop
بالاترین درجه
royalmast
بالاترین دکل
topsail
بالاترین بادبان
highest price
بالاترین قیمت
high watermark
بالاترین نشان اب
high-water marks
بالاترین داغ اب
crests
بالاترین درجه
high water mark
بالاترین داغ اب
first water
بالاترین مقام
crest
بالاترین درجه
cresting
بالاترین درجه
high-water mark
بالاترین داغ اب
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cresting
به بالاترین درجه رسیدن
quintessence
پنجمین و بالاترین عنصروجود
crest
به بالاترین درجه رسیدن
ne plus ultra
بالاترین درجه ذروه
aloft
در بالاترین نقطهء کشتی
crests
به بالاترین درجه رسیدن
zenith
بالاترین نقطه اسمان
maximum
بالاترین مقدار ماکسیمم
to the nth degree
<idiom>
بالاترین وجه ممکن
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
upmost
عالی ترین بالاترین درجه
tae guk
بالاترین فلسفه ورزشهای رزمی
highest occupied molecular orbital
بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
roots
بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
truck
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucked
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucking
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
root
بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
trucks
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
altar-steps
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
altar-stair
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
homo
orbital occupiesmolecular highest بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
PLV
الگوریتم فشرده سای ویدیو با بالاترین کیفیت که با ترتیب ویدیو تمام متحرک DVI کار میکند
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
congress party (indian national congress
حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
pieces
قسمت
batch
قسمت
installments
قسمت
piece
قسمت
section
قسمت
instalments
قسمت
plank
قسمت
batches
قسمت
sections
قسمت
instalment
قسمت
arm
قسمت
in sections
قسمت قسمت
in part
در یک قسمت
head stall
قسمت سر
feck
قسمت
data division
قسمت
compartmental
قسمت قسمت
caboodle
قسمت
internode
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
snick
قسمت
kismet
قسمت
divisions
قسمت
sects
قسمت
sect
قسمت
underfoot
قسمت کف پا
dole
قسمت
Corp
قسمت
compartments
قسمت
compartment
قسمت
ratios
قسمت
segment
قسمت
division
قسمت
departments
قسمت
department
قسمت
segments
قسمت
ratio
قسمت
rashers
قسمت
agency
قسمت
detachments
قسمت
partition
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
partitions
قسمت
part
قسمت
agencies
قسمت
portions
قسمت
unit
قسمت
units
قسمت
grist
قسمت
percentage
قسمت
percentages
قسمت
cantos
قسمت
canto
قسمت
portion
قسمت
component
قسمت
rasher
قسمت
components
قسمت
detachment
قسمت
party
قسمت
subsection
قسمت فرعی
subsections
قسمت فرعی
initialled
اولین قسمت
northward
قسمت شمالی
signal corps
قسمت مخابرات
staddle
قسمت تحتانی
divide
قسمت کردن
divides
قسمت کردن
preludes
قسمت مقدماتی
prelude
قسمت مقدماتی
standing part
قسمت ثابت
standing part
قسمت ایستا
sappers
قسمت مهندسی
initialing
اولین قسمت
patrols
قسمت گشتی
reconnaissance party
قسمت شناسایی
retraining command
قسمت ندامتگاه
installation
قسمت نظامی
organizations
یکان قسمت
running part
قسمت رونده
activities
قسمت یکان
sale department
قسمت فروش
sales department
قسمت فروش
underbody
قسمت زیر
patrolling
قسمت گشتی
patrolled
قسمت گشتی
patrol
قسمت گشتی
initial
اولین قسمت
service department
قسمت خدمات
foot
قسمت پایینی
initialed
اولین قسمت
initialling
اولین قسمت
sappers
قسمت حفاری
sapper
قسمت مهندسی
trichotomous
دارای سه قسمت
staffed
قسمت ستاد
staffs
قسمت ستاد
serviced
قسمت یکان
service
قسمت یکان
top round
قسمت گرد
activity
قسمت یکان
broad
قسمت پهن
broader
قسمت پهن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com