English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
pronate بداخل گرداندن روی چهار دست وپا خم شدن
Other Matches
strain harden سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumana چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetragonal دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
inflow جریان بداخل
immigration مهاجرت بداخل
inrush هجوم بداخل
indrawn بداخل کشیده
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil چهار ترک چهار گوشه
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
pervades بداخل راه یافتن
pervaded بداخل راه یافتن
penetrates بداخل سرایت کردن
adducent بداخل کشنده مقرب
penetrate بداخل سرایت کردن
pervade بداخل راه یافتن
pervading بداخل راه یافتن
penetrated بداخل سرایت کردن
weft insertion [رد کردن پود بداخل چله]
boats کشیدن ماهی بداخل قایق
pigeon toed دارای پنجه خمیده بداخل
ship water نفوذ کردن اب بداخل قایق
inhaling بداخل کشیدن استشمام کردن
retrocede ازسطح خارج بداخل نفوذکردن
inhales بداخل کشیدن استشمام کردن
inhaled بداخل کشیدن استشمام کردن
inhale بداخل کشیدن استشمام کردن
turn in بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
boat کشیدن ماهی بداخل قایق
The professor stepped into the classroom. استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
To smuggle in to ( out of ) a country . جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
exclucivism بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
fistula زخم عمیقی که غالبابوسیله مجرای پیچاپیچی بداخل مربوط است
operated گرداندن
operate گرداندن
dials گرداندن
dialled گرداندن
dialed گرداندن
dial گرداندن
operation گرداندن
wrest گرداندن
operates گرداندن
wields گرداندن
wielding گرداندن
repays بر گرداندن
to turn about گرداندن
rebuts بر گرداندن
wield گرداندن
rebut بر گرداندن
revolves گرداندن
wielded گرداندن
revolved گرداندن
revolve گرداندن
repay بر گرداندن
repaying بر گرداندن
managing گرداندن
manages گرداندن
rebutted بر گرداندن
manage گرداندن
managed گرداندن
rebutting بر گرداندن
wresting گرداندن
wrested گرداندن
man گرداندن
mans گرداندن
manage گرداندن
maintain گرداندن
wheel گرداندن
turn گرداندن
turns گرداندن
wrests گرداندن
wheeling گرداندن
wheels گرداندن
rotation گرداندن
pronation درون گرداندن
to bid beads تسبیح گرداندن
refracts بر گرداندن شکستن
refracted بر گرداندن شکستن
refracting بر گرداندن شکستن
shirk روی گرداندن از
to tell ones beads تسبیح گرداندن
goggle چشم گرداندن
goggled چشم گرداندن
shirking روی گرداندن از
shirked روی گرداندن از
goggling چشم گرداندن
shirks روی گرداندن از
refract بر گرداندن شکستن
carburize سخت گرداندن سطحی
round about دور سر گرداندن مطلب
inflecting منحنی کردن گرداندن
inflect منحنی کردن گرداندن
inflected منحنی کردن گرداندن
inflects منحنی کردن گرداندن
He turned away from me . ازمن روی گرداندن
drive راندن گرداندن گرداننده
trolls چرخیدن چرخاندن گرداندن
drives راندن گرداندن گرداننده
troll چرخیدن چرخاندن گرداندن
crank میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranked میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranking میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranks میل لنگ گرداندن چرخاندن
MIDI sequencer ویرایش و جلوههای ویژه و گرداندن
endocrine غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو
lynched درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
lynch درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
lynches درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
cranked هندل زدن گرداندن میل لنگ
cranks هندل زدن گرداندن میل لنگ
hotwalker متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
crank هندل زدن گرداندن میل لنگ
cranking هندل زدن گرداندن میل لنگ
to face somebody [something] چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
reconvey بمحل اولیه باز گرداندن دوباره جمل کردن
recalls بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
recalled بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
recall بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
to show one round کسیرا دور گرداندن وجاهای تماشایی راباو نشان دادن
starter وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
starters وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
deblock باز گرداندن بلاک ذخیره شده داده به حالت اصلی
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
motoring گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
quatre چهار
four چهار
quartile چهار یک
quadrilateral چهار بر
tetragon چهار بر
quadrilaterals چهار بر
tetrad چهار
quarter چهار یک
quadrate چهار یک
quadrupling چهار لا
quadruples چهار لا
quadrupled چهار لا
quadruple چهار لا
quadruped چهار پا
quadrupeds چهار پا
tetragon چهار ضلعی
all fours چهار دست و پا
quads چهار قلو
backfour چهار مدافع
tertramerous چهار جزئی
square dome چهار طاقی
quad چهار گوش
quad چهار قلو
close چهار گوشه
qyaternary چهار تایی
cross legged چهار زانو
quads چهار گوش
four عدد چهار
quadrilaterals چهار ضلعی
quadrilaterals چهار جانبه
tetradactylous چهار پنجهای
tetrad چهار عنصری
quadrisyllabic چهار هجائی
Wednesdays چهار شنبه
Wednesday چهار شنبه
quadruplets چهار گانه
quadruplet چهار گانه
quatrefoil گل چهار گلبرگی
double breasted کت چهار دکمه
four pole چهار قطبی
all eyes چهار چشمی
point four اصل چهار
four way چهار لولهای
four way چهار راه
foursquare چهار ضلعی
intersections چهار راه
long legged چهار پایه
intersection چهار راه
quadrangular چهار گوشه
four o'clock ساعت چهار
creep چهار دست و پا
quadrivalent چهار ارزشی
quadrivalent چهار بنیانی
tetrasyllabic چهار هجائی
quadrifid چهار شکافی
four cycle چهار چرخه
four dimensional چهار بعدی
quadric چهار تایی
quadrate چهار گوش
quadraple چهار برابر
quadrant چهار یک دایره
quadrant چهار گوش
tetrasporous چهار هاگی
squaring چهار گوش
tetrapod پروانه چهار پا
quadruple چهار تایی
tetraphyllous چهار برگه
squares چهار گوش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com