English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4 milliseconds)
English Persian
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reading بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads بدون امادگی قبلی اجراکردن
Other Matches
flyable dud بدون امادگی رزمی
leave hanging (in the air) <idiom> بدون تصمیم قبلی
off the cuff <idiom> بدون آمادگی قبلی
sight-reading بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read بدون مطالعه قبلی خواندن
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
sight read بدون مطالعه قبلی خواندن
a priori بدون بررسی یا آزمایش قبلی
sight-reads بدون مطالعه قبلی خواندن
Do not do any thing without due reflection . بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
french leave مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
random access فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
presentiment عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
administer اجراکردن
enforces اجراکردن
applying اجراکردن
to carry out اجراکردن
administers اجراکردن
to bring to effect اجراکردن
to carry into effect اجراکردن
exerts اجراکردن
exerting اجراکردن
to carry into execution اجراکردن
exerted اجراکردن
apply اجراکردن
exert اجراکردن
administering اجراکردن
administered اجراکردن
enforced اجراکردن
enforcing اجراکردن
enforce اجراکردن
to give effect to اجراکردن
applies اجراکردن
effecting کارموثر اجراکردن
preparations تیرتهیه اجراکردن
effect کارموثر اجراکردن
effected کارموثر اجراکردن
preparation تیرتهیه اجراکردن
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
air defense readiness وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
preparations امادگی
preparation امادگی
coverings امادگی
kelter or kilter امادگی
susceptibility امادگی
qualification امادگی
covers امادگی
kelter امادگی
tautness امادگی
predispostion امادگی
disposition امادگی
cover امادگی
readiness امادگی
form امادگی
formed امادگی
forms امادگی
conditioning امادگی
preparedness امادگی
penchant امادگی
proneness امادگی
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
to little up to one's principl اصول و مرام خود را اجراکردن موافق مرام خودزیستن
insusceptibility عدم امادگی
third degree of readiness امادگی درجه سه
peripheral دوره امادگی
preparatory interval دوره امادگی
medical fitness امادگی پزشکی
peak up در اوج امادگی
combat readiness امادگی رزمی
erg 2- امادگی ذاتی
state of alert وضعیت امادگی
condition of readiness شرایط امادگی
unreadiness عدم امادگی
physical fitness امادگی جسمانی
second degree of readiness امادگی درجه دو
liability to disease تعهد امادگی
law of readiness قانون امادگی
operational readiness امادگی عملیاتی
reading readiness امادگی خواندن
indisposition عدم امادگی
availability زمان امادگی
readiness امادگی رزمی
indispositions عدم امادگی
training camp اردوی امادگی
hottest امادگی کامل
reconditioning تجدید امادگی
work out تمرین امادگی
hotter امادگی کامل
hot امادگی کامل
half way houses خانههای امادگی
preparatory schools اموزشگاه امادگی
indisposedness عدم امادگی
vigilance امادگی چالاکی
preparatory school اموزشگاه امادگی
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
distensibility امادگی برای بادکردن
physical fitness امادگی عمومی جسمانی
lurching امادگی شکست فاحش
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
fourth degree of readiness امادگی درجه چهار
readiness اماده باش امادگی
peripheral course دوره امادگی نظامی
readiness category نوع امادگی رزمی
data set ready امادگی مجموعه داده ها
data terminal ready امادگی ترمینال داده
school readiness امادگی ورود به مدرسه
habilitation لباس پوشاندن امادگی
lurches امادگی شکست فاحش
level of readiness سطح امادگی رزمی
combat ready دارای امادگی رزمی
ingenuity امادگی برای اختراع
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
preparations امادگی اماده سازی
readiness category درجه امادگی رزمی
condition code کد وضعیت امادگی اقلام
materiel readiness امادگی رزمی وسایل
condition of readiness وضعیت امادگی رزمی
lurch امادگی شکست فاحش
preparation امادگی اماده سازی
lurched امادگی شکست فاحش
accessibility امادگی برای پذیرایی
haemophillia امادگی بخون رفتن زیاد
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
reagency امادگی برای واکنش یا معرفی
fluctuability امادگی برای بالاوپایین رفتن
teachability امادگی جهت یاد گرفتن
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
snug down امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
insuperability عدم امادگی برای از میان برداشتن
inseparability عدم امادگی برای جدا شدن
irresponsiveness عدم امادگی برای پاسخ دادن
communicativeness امادگی برای رساندن خبر پرگویی
removability ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
inerrability معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
materiel readiness میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
ready solubility in water امادگی برای زودحل شدن دراب
flight readiness firing ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
preceding قبلی
one-time قبلی
foregone قبلی
fore قبلی
prior قبلی
previous قبلی
ex- قبلی
predecessors قبلی
aforetime قبلی
predecessor قبلی
ex قبلی
dtr Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
impulsiveness امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
inductility عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
pretreatment معالجه قبلی
previous work کارهای قبلی
backgrounds معلومات قبلی
prefiguration or prefigurement نمایش قبلی
pre arrangement قرار قبلی
precognition اطلاع قبلی
pre arrengement قرار قبلی
forethought اندیشه قبلی
premonitions اخطار قبلی
chains از کلمه قبلی
predilections تمایل قبلی
foreordainment حکم قبلی
foretoken اعلام قبلی
foretype نمونه قبلی
background معلومات قبلی
chain از کلمه قبلی
predilection تمایل قبلی
presupposition فرض قبلی
presuppositions فرض قبلی
at sight بی مطالعه قبلی
foredoom محکومیت قبلی
forewarning اخطار قبلی
premonition اخطار قبلی
premeditatedly با اندیشه قبلی
predispostion تمایل قبلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com