Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English
Persian
convoke
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
Other Matches
call a metting
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
convene
تشکیل جلسه دادن
convenes
تشکیل جلسه دادن
convening
تشکیل جلسه دادن
convened
تشکیل جلسه دادن
to bechon to a person to come
اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
walkthrough
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
gantelope
باند برای دست دعوت به مبارزه
gantlope
باند برای دست دعوت به مارزه
raise a fuss
<idiom>
قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
quorum
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
shared
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
to ask somebody out for dinner
کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن
[بیشتر دوست دختر و پسر]
extending
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extend
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
eisa
گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است
box defence
تشکیل یک مربع برای دفاع ازدروازه
spliced
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
splicing
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
splices
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
splice
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
sederunt
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
machines
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
wet wing
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
machined
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
constituting
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituted
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitute
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
ask
دعوت کردن
to call in
دعوت کردن
asked
دعوت کردن
convocate
دعوت کردن
invites
دعوت کردن
invited
دعوت کردن
invite
دعوت کردن
asks
دعوت کردن
to invite
[to]
دعوت کردن
[به]
asking
دعوت کردن
vacation sittings
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
venire facias tot matrons
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
for two weeks
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
call to order
به حفظ انتظام دعوت کردن نظم مجلسی را برقرار کردن
to proffer an invitation
رسما دعوت کردن
first generation computer
کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
to hold a session
جلسه منعقد کردن
to hold a meeting
جلسه منعقد کردن
propositions
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioning
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
proposition
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
to throw down the glove
بجنگ تن بتن دعوت کردن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).
باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
to fling down the gauntlet
بجنگ تن بتن دعوت کردن
invite to tender
دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
open the meeting
رسمیت جلسه را اعلام کردن
to sit
درباره موضوعی جلسه کردن
machined
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machines
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
treat someone
<idiom>
پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
to take a rain check
[ raincheck]
on an offer
[American E]
رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
have over
<idiom>
شخصی را به خانه خود دعوت کردن
gestalt
تشکیل و ترکیب چندعامل یاپدیده فیزیکی وحیاتی وروانشناسی برای انجام کارواحدو دست داده جزئی از کل شوند
DIL
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
briefing
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefings
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
hansardize
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
machine address
نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
To conduct a meeting in an orderly manner.
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
yalta conference
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
bids
امر کردن دعوت کردن
bid
امر کردن دعوت کردن
league of nations
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
radar netting
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
permanent
تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
vocalize
تلفظ کردن تشکیل دادن
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
raise
بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
raises
بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
PHIGS
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
cartesian coordinates
سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
dithered
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
summonsing
دعوت
summons
دعوت
summonsed
دعوت
summonses
دعوت
invitations
دعوت
calling
دعوت
invitation
دعوت
summoned
دعوت
bidding
دعوت
summon
دعوت
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
session
جلسه
meetings
جلسه
seance
جلسه
sittings
جلسه
meet
: جلسه
sessions
جلسه
meeting
جلسه
sitting
جلسه
meets
: جلسه
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
callers
دعوت کننده
caller
دعوت کننده
invitation to treat
دعوت به مذاکره
uninvited
دعوت نشده
conference call
دعوت به سخنرانی
invitation to tender
دعوت به مناقصه
convocator
دعوت کننده
boarding call
دعوت به بازدید
invitation to treat
دعوت به معامله
invitatory
متضمن دعوت
challenge
دعوت بجنگ
unbidden
دعوت نشده
challenged
دعوت بجنگ
invitation to tender
دعوت به مزایده
letter of invitation
دعوت نامه
letter of invitation
رقعه دعوت
challenges
دعوت بجنگ
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
minute
صورت جلسه
chairmen
رئیس جلسه
meetings
انجمن جلسه
minutes
صورت جلسه
order of the day
دستور جلسه
agendas
دستور جلسه
special session
جلسه مخصوص
public session
جلسه علنی
in the meeting of d may
در جلسه سوم می
meeting
انجمن جلسه
nonresident
غیرحاضر در جلسه
reunion
تجدید جلسه
agenda
دستور جلسه
chairman
رئیس جلسه
general meeting
جلسه عمومی
reunions
تجدید جلسه
chairpersons
رئیس جلسه
chairperson
رئیس جلسه
court session
جلسه دادگاه
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
tender notice
اگهی دعوت به مناقصه
I am invited tonight of all nights .
دعوت شدم آن هم امشب
invitee
شخص دعوت شده
defiance
دعوت به جنگ بی اعتنایی
incrust
با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
stags
جلسه یا مهمانی مردانه
work out
برنامه یک جلسه تمرین
special session
جلسه فوق العاده
rehearing
جلسه دادرسی مجدد
marathons
جلسه گروهی طولانی
cabinet council
جلسه هیات وزیران
bull session
جلسه محاوره ومرور
protocols
صورت جلسه کنفرانس
seance
جلسه احضارارواح وغیره
spectators
مستمعین جلسه دادگاه
seance
جلسه احضار روح
protocols
صورت جلسه ازمایش
stag
جلسه یا مهمانی مردانه
protocol
صورت جلسه کنفرانس
sitting in camera
جلسه خصوصی دادگاه
convocations
جلسه عمومی دانشجویان
sitting in camera
جلسه غیر علنی
walkouts
اعتصاب ,ترک جلسه
record
صورت جلسه سابقه
marathon
جلسه گروهی طولانی
walkout
اعتصاب ,ترک جلسه
protocol
صورت جلسه ازمایش
private session
جلسه غیر علنی
The meeting was postponed.
جلسه را عقب انداختند
the house went into secret session
مجلس جلسه سری
convocation
جلسه عمومی دانشجویان
gauntlets
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
gauntlet
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com