Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
Other Matches
to vote somebody on the board of directors
رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
to dismiss
[remove]
the board of managers
مرخص کردن
[معاف کردن]
هیئت مدیره
board of directers
هیئت مدیره
board of directors
هیئت مدیره
board of direcotors
هیئت مدیره
chairman of the board
[of directors/managers]
رئیس هیئت مدیره
directorate
هیئت مدیره ستادی
editorial staff
هیئت مدیره یانویسنده
directors
عضو هیئت مدیره
director
عضو هیئت مدیره
president of the board
[ American E]
رئیس هیئت مدیره
directorates
هیئت مدیره ستادی
chief executive officer
[CEO]
[American E]
رئیس هیئت مدیره
chairman
مدیر رئیس هیئت مدیره
chairmen
مدیر رئیس هیئت مدیره
directorates
مقام ریاست هیئت مدیره
directorate
مقام ریاست هیئت مدیره
seance
جلسه احضار روح
board of
[executive]
directors
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
directorate
[of a company]
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
committee
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committees
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
convoke
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
walkthrough
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
commitment board
هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
to bar somebody from a competition
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
go in for
<idiom>
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
call-ups
احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up
احضار برای فعالیتهای نظامی
call up
احضار برای فعالیتهای نظامی
call a metting
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
quorum
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
repeals
احضار کردن احضار
repeal
احضار کردن احضار
Kaleida Labs
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
executive information system
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
presidium
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boardroom
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
sederunt
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
office
مناسب برای استفاده در شرکت
residents
ما برای یک شرکت کار کند
resident
ما برای یک شرکت کار کند
offices
مناسب برای استفاده در شرکت
for two weeks
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
entry fee
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
judicature
هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury
هیئت داوری هیئت قضات
summon
احضار کردن
recalls
احضار کردن
recall
احضار کردن
invoke
احضار کردن
invoked
احضار کردن
invokes
احضار کردن
invoking
احضار کردن
recalled
احضار کردن
summoned
احضار کردن
evoke
احضار کردن
countermands
احضار کردن
evoking
احضار کردن
countermand
احضار کردن
evokes
احضار کردن
vouch
احضار کردن
processes
احضار کردن
process
احضار کردن
countermanded
احضار کردن
countermanding
احضار کردن
to hold a meeting
جلسه منعقد کردن
to hold a session
جلسه منعقد کردن
nominating
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominate
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
incorporation
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
nominates
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
to bring somebody back
کسی را احضار کردن
to recall somebody
کسی را احضار کردن
to call somebody back
کسی را احضار کردن
to summon somebody back
کسی را احضار کردن
to order somebody back
کسی را احضار کردن
to sit
درباره موضوعی جلسه کردن
open the meeting
رسمیت جلسه را اعلام کردن
take over bid
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
equipment
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
starter's list
فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
wordprocessing
شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر
promotion money
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
citation
احضار احضار به بازپرسی
citations
احضار احضار به بازپرسی
conscripts
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripting
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscript
به خدمت وفیفه احضار کردن
summoned
فراخواندن احضار قانونی کردن
summon
فراخواندن احضار قانونی کردن
remands
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
conscripted
به خدمت وفیفه احضار کردن
remanding
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
adduse
احضار کردن بگواهی خواستن
remanded
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
offshore company
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
panelist
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
recalled
فرا خواندن احضار لغو کردن
recall
فرا خواندن احضار لغو کردن
compellation
عمل خطاب یا احضار کردن نام
recalls
فرا خواندن احضار لغو کردن
micropro
یک شرکت نرم افزاری کالیفرنیایی که برای ریزکامپیوترها برنامه تهیه میکند
consortium
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortiums
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
entrymate
اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
consortia
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
overt collusion
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
big blue
ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
briefings
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
hansardize
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
briefing
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
musters
احضار کردن جمع اوری کردن
muster
احضار کردن جمع اوری کردن
mustering
احضار کردن جمع اوری کردن
mustered
احضار کردن جمع اوری کردن
lotus
شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
introduce
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
starting fee
مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
providers
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
introduced
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
provider
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
introducing
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduces
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
off roader
شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
COMPAQ
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
lotuses
شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
To conduct a meeting in an orderly manner.
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
prospectus
شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
prospectuses
شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
proprietary file format
روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
board
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
boarded
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
cites
احضار کردن استشهاد کردن
citing
احضار کردن استشهاد کردن
cited
احضار کردن استشهاد کردن
cite
احضار کردن استشهاد کردن
macwrite
برنامه کاربردی پردازش کلمه برای ریزکامپیوتر مک اینتاش که توسط شرکت کامپیوتری APPLE ساخته شده است
letterhead
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
Novell
شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود
ashton tate
یک شرکت نرم افزاری درکالیفرنیا که برای ریزکامپیوترها نرم افزارتولید میکند
telegenic
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
limited company
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
lutine bell
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
manageress
مدیره
lady principal
مدیره
governess
مدیره
manageresses
مدیره
administratrix
مدیره
headmistresses
مدیره
head mistress
مدیره
directrix
مدیره
directress
مدیره
headmistress
مدیره
governesses
مدیره
managing committee
هیات مدیره
managing commission
هیات مدیره
directorate
هیات مدیره
matron
مدیره سرپرستار
matrons
مدیره سرپرستار
directorates
هیات مدیره
dames
کدبانو مدیره
dame
کدبانو مدیره
schoolmistresses
مدیره اموزشگاه
schoolmistress
مدیره اموزشگاه
schoolmarm
مدیره مدرسه
schoolma'am
مدیره مدرسه
administratrix
مدیره تصفیه
board of directors
هیات مدیره
arraign
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
شرکت مادر شرکت مرکزی
go into
شرکت کردن در
contributing
شرکت کردن
stand-in
شرکت کردن
stand in
شرکت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com