Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
magnetic blow out arrester
برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
Other Matches
magnetic blow out with
با خاموش کننده مغناطیسی
lightning protection
با خاموش کننده مغناطیسی
magnetic blow out
خاموش کننده مغناطیسی
magnetic blow out circuit breaker
کلید قدرت با خاموش کننده مغناطیسی
magnetic blowout
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
extinctive
خاموش کننده
extinguisher
خاموش کننده
silencers
خاموش کننده
silencer
خاموش کننده
fire extinguishers
خاموش کننده اتش
fire extinguisher
خاموش کننده اتش
foam type fire extinguisher
دستگاه خاموش کننده اتش ازنوع کفی
magnetoresistive amplifier
تقویت کننده مغناطیسی
magnetic amplifier
تقویت کننده مغناطیسی
magnetizing force
نیروی مغناطیسی کننده
magnetic deflection field
میدان منحرف کننده مغناطیسی
magnetic contactor
قطع کننده مغناطیسی کنتاکتور
magnetic amplifier
تقویت کننده مغناطیسی ترانسدورکتور
lightning conductor
برقگیر
lightning arrester
برقگیر
lightning conductors
برقگیر
magnetic induction
چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
audio
ماشین منتقل کننده سیگنالهای صوتی به نوار مغناطیسی
lightning arrester relay
رله برقگیر
lightning rod
میله برقگیر
comb lightning arrester
برقگیر شانهای
lightning rods
میله برقگیر
non arcing lightning arrester
برقگیر بی جرقه
lightning switch
کلید برقگیر
gas discharge arrester
برقگیر تخلیه گازی
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdown
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
soft
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softer
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
medium
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
mediums
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
softest
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
ferromagnetic material
هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tapes
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tape
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic ink character recognition
تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
record
گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
degauss
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
tapes
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tape
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
magnetic skin effect
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
magnaflux
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetic ritation
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
magnetic reluctance
مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic flow
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic deflector
یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic flux density
چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
dispersion
پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
reluctivity
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
magnetic flux
فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
magnetic nuclear resonance
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
soundless
خاموش
on-off button
خاموش
on/off
خاموش
silent
خاموش
on/off light
خاموش
mumchance
خاموش
hist
خاموش
off
خاموش
whist
خاموش
uncommunicative
خاموش
quiescent
خاموش
h!
خاموش
extinguished
خاموش
silence
خاموش شدن
dout
خاموش کردن
to burn out
خاموش شدن
quietest
ساکن خاموش
quiet
ساکن خاموش
tight mouthed
کم حرف خاموش
to switch off
خاموش کردن
dry up
خاموش شدن
to stand mute
خاموش ماندن
silences
خاموش شدن
to keep silence
خاموش شدن
to keep silence
خاموش بودن
to put out
خاموش کردن
to hold one's tongue
خاموش شدن
outed
دستگاه خاموش
outed
خاموش کردن
extinguishable
خاموش کردنی
spark arrester
جرقه خاموش کن
reserved
خاموش کم حرف
tight lipped
کم حرف خاموش
tight-lipped
کم حرف خاموش
to dry up
خاموش شدن
quenching
خاموش کردن
silenced
خاموش شدن
to snuff out
خاموش کردن
Quiet!silence!
خاموش ( ساکت ) !
turn out
<idiom>
خاموش کردن
silencing
خاموش شدن
out
خاموش کردن
out
دستگاه خاموش
tacit
مقدر خاموش
out-
خاموش کردن
out-
دستگاه خاموش
hush
خاموش کردن
extinguish
خاموش کردن
suffocated
خاموش کردن
suffocates
خاموش کردن
suffocating
خاموش کردن
turn off
خاموش کردن
smothered
خاموش کردن
smothering
خاموش کردن
smothers
خاموش کردن
snuff
خاموش شدن
he did not open his lips
خاموش ماند
suffocate
خاموش کردن
extinction
خاموش سازی
extinguishes
خاموش کردن
extinguishing
خاموش کردن
turn-offs
خاموش کردن
turn-off
خاموش کردن
go out
خاموش شدن
glumpy
خاموش وکدر
smother
خاموش کردن
stillest
خاموش ساکت
stiller
خاموش ساکت
quaker's meeting
انجمن خاموش
keep still
خاموش باش
inextinguishable
خاموش نشدنی
taciturn
کم سخن خاموش
stills
خاموش ساکت
inactive status
خط مشی خاموش
put out
خاموش کردن
still
خاموش ساکت
quenchless
خاموش نشدنی
fire engine
تلمبه اتش خاموش کن
fire engines
تلمبه اتش خاموش کن
silence
خاموش اتش قطع
silenced
خاموش اتش قطع
turn-offs
خاموش کردن یاشدن
silences
خاموش اتش قطع
as hush as death
خاموش چون مردگان
silencing
خاموش اتش قطع
snubbing
سربالا خاموش کردن
snubbed
سربالا خاموش کردن
snub
سربالا خاموش کردن
extinct
منسوخه خاموش شده
at pause
مکث کنان خاموش
to shut down a reactor
راکتوری را خاموش کردن
powering
خاموش کردن یک وسیله
to smother a flame
شعله ای را خاموش کردن
powers
خاموش کردن یک وسیله
his hope was snuffed out
چراغ امیدش خاموش شد
mums
سکوت شخص خاموش
snuff
بافوت خاموش کردن
inextinguishably
بطور خاموش نشدنی
powered
خاموش کردن یک وسیله
mum
سکوت شخص خاموش
turn-off
خاموش کردن یاشدن
snuff
خاموش سازی یافوت پف
turn off
خاموش کردن یاشدن
To extinguish a fire.
آتش را خاموش کردن
power
خاموش کردن یک وسیله
turn off
<idiom>
بستن ،خاموش کردن
snubs
سربالا خاموش کردن
to blow out alamp
خاموش کردن چراغ
quenches
خاموش کردن ترساندن
stifle
خاموش کردن فرونشاندن
stifled
خاموش کردن فرونشاندن
stifles
خاموش کردن فرونشاندن
quench
خاموش کردن ترساندن
to laugh down
با خنده خاموش کردن
to die out away off
خاموش شدن پژمردن
to talk down
خاموش یاساکت کردن
To dye ones hair.
موها را خاموش کردن
fight the fire
اتش خاموش کردن
turn out
باکلید خاموش کردن
quenched
خاموش کردن ترساندن
blinks
روشن خاموش شدن چراغها
inextinct
از بین نرفته خاموش نشده
beacon off
رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
stanch
خاموش کردن ساکت شدن
stills
ساکت کردن خاموش شدن
Turn off the light before you leave.
پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
i pause for a reply
خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
blink
روشن خاموش شدن چراغها
power down
قطع برق خاموش کردن
obmutescence
خاموش نشینی سکوت عمدی
stillest
ساکت کردن خاموش شدن
light line
خط خاموش کردن چراغ خودروها
to lie low
در باب کارخود خاموش بودن
smoulder
بی اتش سوختن خاموش کردن
wordless
غیرقابل بیان با لغات خاموش
smolder
بی اتش سوختن خاموش کردن
stiller
ساکت کردن خاموش شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com