| Total search result: 201 (30 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
rain on someone's parade <idiom> |
برنامه های دیگران را مختل کردن |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. |
از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند. |
| disturb |
مختل کردن |
| queer |
مختل کردن |
| disorganised |
مختل کردن |
| disorganizes |
مختل کردن |
| disorganising |
مختل کردن |
| discombobulate |
مختل کردن |
| disorganizing |
مختل کردن |
| disorganize |
مختل کردن |
| queerer |
مختل کردن |
| disorganises |
مختل کردن |
| queerest |
مختل کردن |
| disturbs |
مختل کردن |
| disorganize |
مختل کردن نظم |
| disorganizes |
مختل کردن نظم |
| disorganising |
مختل کردن نظم |
| disorganizing |
مختل کردن نظم |
| disorganised |
مختل کردن نظم |
| disorganises |
مختل کردن نظم |
| disrupt |
مختل کردن کار |
| disrupting |
مختل کردن کار |
| disrupts |
مختل کردن کار |
| encroachment |
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران |
| encroachments |
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران |
| violates |
بی حرمت ساختن مختل کردن |
| disorder |
برهم زدن مختل کردن |
| violated |
بی حرمت ساختن مختل کردن |
| violate |
بی حرمت ساختن مختل کردن |
| disorders |
برهم زدن مختل کردن |
| hampered |
مانع شدن مختل کردن |
| hamper |
مانع شدن مختل کردن |
| hampers |
مانع شدن مختل کردن |
| hampering |
مانع شدن مختل کردن |
| newest |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
| new |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
| new- |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
| newer |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
| disarranged |
بی ترتیب کردن مختل کردن |
| disarranges |
بی ترتیب کردن مختل کردن |
| unhinge |
مختل کردن باز کردن |
| disarranging |
بی ترتیب کردن مختل کردن |
| disarrange |
بی ترتیب کردن مختل کردن |
| unhinging |
مختل کردن باز کردن |
| unhinges |
مختل کردن باز کردن |
| api |
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود |
| individualizes |
از دیگران جدا کردن |
| individualize |
از دیگران جدا کردن |
| individualised |
از دیگران جدا کردن |
| individualizing |
از دیگران جدا کردن |
| individualized |
از دیگران جدا کردن |
| individualising |
از دیگران جدا کردن |
| individualises |
از دیگران جدا کردن |
| To pick other peoples brains. |
از افکار دیگران استفاده کردن |
| scapegoats |
کسی راقربانی دیگران کردن |
| To put ones nose into other peoples affairs . |
درکار دیگران فضولی کردن |
| draw away |
جلوتر از دیگران حرکت کردن |
| to i. upo other's rights |
بحقوق دیگران تجاوز کردن |
scapegoat |
کسی را قربانی دیگران کردن |
| to trespass |
بحقوق دیگران تجاوز کردن |
| plagiarising |
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن |
| plagiarize |
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن |
| plagiarizes |
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن |
| plagiarises |
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن |
| plagiarizing |
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن |
| upstages |
توجه دیگران را به خود جلب کردن |
| plagiarised |
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن |
| upstaging |
توجه دیگران را به خود جلب کردن |
| plagiarist |
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن |
| plagiarized |
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن |
| upstaged |
توجه دیگران را به خود جلب کردن |
| exclucivism |
بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود |
| concurrent |
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت |
| pl/m |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود |
| sport |
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن |
| sported |
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن |
| sports |
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن |
| mode |
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه |
| modes |
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه |
| misprision |
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران |
| Eavesdrop |
فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن |
| to bring somebody into line |
زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود |
| to pound the filed |
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست |
| automatic programming |
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار |
| compile |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
| compiling |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
| compiles |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
| compiled |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
| lifemanship |
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران |
| source |
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس |
| distempered |
مختل |
| teched |
مختل |
| deranged |
مختل |
| disturbed |
مختل |
| tetched |
مختل |
| object oriented |
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود |
| graphics |
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند |
| landing schedule |
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود |
| swap |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
| swaps |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
| swopped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
| swapped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
| job |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
| swopping |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
| swops |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
| jobs |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
| mentally abnormal |
مختل المشاعر |
| undisturbed |
غیر مختل |
| disturbed |
مختل شده |
| undisturbed |
مختل نشده |
| disorderly |
نامنظم مختل |
| unsettled |
اشفته مختل |
| upsetter |
مختل کننده |
| kelter |
بی ترتیب مختل |
| off the rails |
مختل درهم |
| out of kelter |
خراب مختل |
| disordered |
مختل شده |
| perturbate |
مختل مضطرب |
| machine |
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL |
| machines |
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL |
| machined |
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL |
| to go out of gear |
مختل شدن ازکارافتادن |
| dynamic data exchange |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند |
| to scramble for something |
هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی] |
| elegant |
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند |
| critical altitude |
ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود |
| modular |
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
| Send To command |
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد |
| polarities |
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند |
| polarity |
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند |
| preemptive multitasking |
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت |
| Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
| assembly |
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند |
| applet |
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3- |
| rests |
دیگران |
rest |
دیگران |
| schematize |
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن |
| set up |
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم |
| regard for others |
واهمه از دیگران |
| regrad for others |
ملاحظه دیگران |
| What do the others say? |
دیگران چه می گویند؟ |
| et al |
مخفف و دیگران |
| regard for others |
رعایت دیگران |
| regard for others |
ملاحظه دیگران |
| asides |
جدااز دیگران |
| aside |
جدااز دیگران |
| schedule |
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن |
| schedules |
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن |
| scheduled |
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن |
| breach |
تجاوز به حقوق دیگران |
| breaches |
تجاوز به حقوق دیگران |
| to pull the strings |
دیگران را الت قراردادن |
| breached |
تجاوز به حقوق دیگران |
| mind reading |
کشف افکار دیگران |
| draw away |
دیگران را پست سرگذاشتن |
| spoilsman |
محل عیش دیگران |
| spoiler |
محل عیش دیگران |
| dummies |
الت دست دیگران |
| dummy |
الت دست دیگران |
| infringement on others rights |
تخطی به حقوق دیگران |
| as a warning to others |
برای عبرت دیگران |
| prepotent |
نیرومندتر از دیگران غالب |
| prevenance |
توجه باحتیاجات دیگران |
| an outrage upon justice |
پایمال سازی حق دیگران |
| infringer |
متخطی به حقوق دیگران |
| vicarious saccifice |
خودش به جای دیگران |
| one-upmanship <idiom> |
توانایی سر بودن از دیگران |
| to live at the expense of society |
بار دیگران شدن |
| mind reader |
کاشف افکار دیگران |
| steal one's thunder <idiom> |
قاپیدن کلام دیگران |
| take after <idiom> |
مثل دیگران رفتارکردن |
| mind readers |
کاشف افکار دیگران |
| under one's belt <idiom> |
استفاده از تجارب دیگران |
| serviced |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
service |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
| splurge |
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن |
| scapegoats |
کسیکه قربانی دیگران شود |
| john aleay jones |
جان که نام دیگران جوتراست |
| to act independently of others |
کاری به کار دیگران نداشتن |
scapegoat |
کسی که قربانی دیگران شود |
| splurged |
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن |
| i do not know;try the others |
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه |
| proportion |
اندازه چیزی در برابر با دیگران |
| ghost writer |
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد |
| run away with <idiom> |
سربودن ،بهتراز دیگران بودن |
| splurging |
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن |
| blazing star |
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد |
| to mack i. about a person |
در باره کسی از دیگران جویاشدن |
| splurges |
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن |
| competition clause |
شرط ممانعت از دخول دیگران |
| to be the odd one out <idiom> |
نامشابه [دیگران در گروهی] بودن |
| interlope |
پادرمیان کار دیگران گذاردن |
| ghost-writer |
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد |
| Pry not into the affair of others. <proverb> |
در کار دیگران مداخله مکن . |
| to break the ice |
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن |
| ghost-writers |
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد |
| parameters |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |
| iterate |
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود |
| sequential |
حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند |
| scheduled wave |
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه |
| parameter |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |