Total search result: 202 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
head way |
بلندی طاق سرعت |
|
|
Search result with all words |
|
hot dog skiing |
اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست |
Other Matches |
|
speed ring |
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما |
combined speed indicator |
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب |
inflow ratio |
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها |
indicated airspeed |
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما |
burning rate |
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت |
drag |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
drags |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
dragged |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
rate of flame propagation |
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق |
machine number |
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت |
true air speed |
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان |
tachometer |
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج |
variable ratio |
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند |
muzzle velocity |
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله |
rate of pouring |
سرعت سیلان سرعت جاری شدن |
inputted |
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود |
input |
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود |
support |
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد |
chocked nozzle |
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است |
accelerating |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
accelerate |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
accelerates |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
accelerated |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
subsonic |
با سرعت کمتر از سرعت صوت |
mach hold |
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
upland |
بلندی |
altitudes |
بلندی |
rise |
بلندی |
altitude |
بلندی |
loftiness |
بلندی |
heights |
بلندی |
loudness |
بلندی |
uplands |
بلندی |
ascendent |
بلندی |
rises |
بلندی |
gratification |
سر بلندی |
height |
بلندی |
low-rise |
کم بلندی |
exaltedness |
بلندی |
elevations |
بلندی |
elevation |
بلندی |
toft |
بلندی |
sublimity |
بلندی |
the sublime |
بلندی |
exaltation |
بلندی |
Highness |
بلندی |
tallness |
بلندی |
looms |
بلندی |
Highnesses |
بلندی |
looming |
بلندی |
loom |
بلندی |
loomed |
بلندی |
zero wait state |
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود |
eminence |
تعالی بلندی |
suction lift |
بلندی مکش |
supremacy |
بلندی افراشتگی |
tonal volume |
بلندی صوت |
ups and down |
پستی و بلندی |
contour |
پست و بلندی |
ruggedness |
پستی و بلندی |
headroom |
بلندی طاق |
Highness |
بلندی مقام |
Highnesses |
بلندی مقام |
hypsometry |
بلندی پیمایی |
acrophobia |
ترس از بلندی |
height of fill |
بلندی اکند |
acrophobia |
بلندی هراسی |
effective length of strut |
بلندی کمانش |
eminency |
تعالی بلندی |
how tall is it? |
بلندی ان چقدراست |
height of building |
بلندی ساختمان |
crow's nest |
بالای بلندی |
critical height |
بلندی بحرانی |
volume |
بلندی صدا |
volumes |
بلندی صدا |
hilliness |
پستی و بلندی |
air plot wind velocity |
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده |
cut off velocity |
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک |
transonic |
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت |
sone |
واحد بلندی صوت |
altitude |
بلندی از سطح دریا |
to bring to the same plane [height] |
به یک صفحه [بلندی] آوردن |
volume unit |
واحد بلندی صدا |
vu |
واحد بلندی صدا |
generously |
با نظر بلندی به جوانمردی |
feature line |
خط پست و بلندی زمین |
embank |
بلندی یاپشته ساختن |
accentuation |
پستی و بلندی صدا |
edge raise |
بلندی لبه ورق |
superelevation |
بلندی بر اضافه ارتفاع |
lifting |
مرتفع بنظرامدن بلندی |
lift |
مرتفع بنظرامدن بلندی |
lifts |
مرتفع بنظرامدن بلندی |
lifted |
مرتفع بنظرامدن بلندی |
blade height adjustment |
پهنای تنظیم بلندی |
altitudes |
بلندی از سطح دریا |
feature |
وضع پست و بلندی زمین |
featured |
وضع پست و بلندی زمین |
tachymeter |
دوربین پیمایش بلندی یا فاصله |
featuring |
وضع پست و بلندی زمین |
features |
وضع پست و بلندی زمین |
relief |
شکل فاهری و پست و بلندی |
lapseratc |
میزان بارندگی به نسبت بلندی ها |
bird's eye view |
منظرهای که از بلندی دیده میشود |
bird's eye views |
منظرهای که از بلندی دیده میشود |
stentor |
شخصی که صدای بلندی دارد |
fasts |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fastest |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fast |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasted |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
sagfety island |
بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین |
the door banged |
درباصدای محکم و بلندی بهم خورد |
safety zone |
بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین |
homogeneous area |
منطقه هموارو بدون پست و بلندی |
airspeed |
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش |
declared speed |
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان |
airspeeds |
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش |
traffic island |
بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو |
dipole |
انتنی که نصف طول موج بلندی دارد |
supersonic |
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت |
net antena |
انتن روی تور والیبال به بلندی 76 تا 101 سانتیمتر |
nilometer |
الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه |
dolman |
جامه بلندی که جلوش باز و استین تنگی دارد |
grandfather clock |
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد |
grandfather clocks |
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد |
to take the a |
بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن |
rise and fall |
تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا |
plateform |
بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی |
douglas fir |
یک نوع گیاه همیشه بهار بلندی که در غرب امریکامی روید |
command speed |
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما |
liberal gift |
بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی |
ground speed |
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین |
sustained rate |
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم |
aircraft block speed |
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی |
key signature |
گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود |
dragstrip |
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت |
dragway |
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت |
isotach |
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت |
fasted |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fast |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fasts |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fastest |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
calibrated air speed |
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما |
high speed |
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد |
decelerate |
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت |
decelerating |
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت |
decelerates |
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت |
decelerated |
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت |
rolling terrain |
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار |
superelevation |
درجه ارتفاع درجه بلندی |
accelerating |
بر سرعت |
haste |
سرعت |
accelerates |
بر سرعت |
accelerated |
بر سرعت |
celerity |
سرعت |
accelerate |
بر سرعت |
speediness |
سرعت |
expeditiousness |
سرعت |
souic do |
سرعت |
tilted |
سرعت |
tilts |
سرعت |
line speed |
سرعت خط |
liner velocity |
سرعت |
seepage velocity |
سرعت زه اب |
low velocity |
کم سرعت |
tilt |
سرعت |
attack speed |
سرعت تک |
low velocity |
با سرعت کم |
fleety |
به سرعت |
promptitude |
سرعت |
rapidity |
سرعت |
paced |
سرعت |
velocities |
سرعت |
swiftly |
به سرعت |
directly |
به سرعت |
pace |
سرعت |
rate |
سرعت |
swiftness |
سرعت |
paces |
سرعت |
velocity |
سرعت |
rates |
سرعت |
speedy |
سرعت |
speeds |
سرعت |
fastness |
سرعت |
acceleration |
سرعت |
speeding |
سرعت |
terminal velocity |
سرعت حد |
fastnesses |
سرعت |
speed |
سرعت |
flying speed |
سرعت پرواز |
full speed |
حداکثر سرعت |
ground speed |
سرعت زمینی |
full speed |
سرعت کامل |
speed stage |
سطح سرعت |
friction velocity |
سرعت اصطکاکی |
group velocity |
سرعت گروهی |
sliding speed |
سرعت لغزشی |
speed level |
سطح سرعت |
initial velocity |
سرعت اغازی |