English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English Persian
go behind به پشت حریف رفتن
Search result with all words
submarine خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
submarines خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
win by retirement پیروزی با کنار رفتن حریف
zone ride کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
Other Matches
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
opponent حریف
match حریف
adversaries حریف
matches حریف
foes حریف
foe حریف
challengers حریف
competitors حریف
competitor حریف
opponents حریف
adversary حریف
d. cut d. حریف
adversarial حریف
rivaled حریف
rival حریف
rivaling حریف
rivalled حریف
rivalling حریف
rivals حریف
challenger حریف
copings حریف شدن
charges حمله به حریف
target سینه حریف
targeted سینه حریف
charge حمله به حریف
shadows چسبیدن به حریف
shadow چسبیدن به حریف
shadowed چسبیدن به حریف
coped حریف شدن
targetted سینه حریف
shadowing چسبیدن به حریف
opponent حریف طرف
targetting سینه حریف
opponents حریف طرف
cope حریف شدن
copes حریف شدن
targets سینه حریف
jack of all trades همه فن حریف
swingman همه فن حریف
downfield زمین حریف
he was too much for me من حریف او نبودم
head butt با سر به حریف زدن
i cannot manage him حریف او نمیشوم
away زمین حریف
dropped جاگذاشتن حریف
drops جاگذاشتن حریف
dropping جاگذاشتن حریف
playing the man بازی با حریف
razzle dazzle فریفتن حریف
sell a dummy فریفتن حریف
drop جاگذاشتن حریف
deliver a series of blows بمباران حریف
ended زمین حریف
ends زمین حریف
targeting سینه حریف
adversary حریف کشتی
adversaries حریف کشتی
victims حریف ضعیف
jacks of all trades همه فن حریف
victim حریف ضعیف
end زمین حریف
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
burns امتیاز گرفتن از حریف
burn امتیاز گرفتن از حریف
marks نشانه کردن حریف
dribbling رد کردن توپ از حریف
dribbles رد کردن توپ از حریف
dribbled رد کردن توپ از حریف
dribble رد کردن توپ از حریف
clinches بغل کردن حریف
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
clinched بغل کردن حریف
clinching بغل کردن حریف
block سدکردن غیرمجاز حریف
blocked سدکردن غیرمجاز حریف
blocks سدکردن غیرمجاز حریف
clinch بغل کردن حریف
dropping پشت سر گذاشتن حریف دو
dropped پشت سر گذاشتن حریف دو
drops پشت سر گذاشتن حریف دو
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
mark نشانه کردن حریف
He is jack of all trades . he can cope with any thing . همه فن حریف است
jink فریب دادن حریف
cut down زمین زدن حریف
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
action on the blade تماس با شمشیر حریف
scouts ارزیابی حریف اینده
scouted ارزیابی حریف اینده
scout ارزیابی حریف اینده
intercepts قطع پاسکاری حریف
intercepting قطع پاسکاری حریف
kin geri لگد به بیضه حریف
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
they are well matched حریف یکدیگر هستند
stomach throw افکندن حریف از پشت
sparring partner حریف مشت بازی
shut down شکست دادن حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
personal foul خطای بدنی به حریف
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
outroll شکست دادن حریف
outplay بازی بهتر از حریف
manage a person حریف کسی شدن
intercepted قطع پاسکاری حریف
intercept قطع پاسکاری حریف
bluffs حریف را از میدان درکردن
assaulted حمله بدنی به حریف
assault حمله بدنی به حریف
onside پا به توپ در زمین حریف
deceiving فریب دادن حریف
deceives فریب دادن حریف
deceived فریب دادن حریف
deceive فریب دادن حریف
hinders مانع حریف شدن
hindering مانع حریف شدن
hindered مانع حریف شدن
assaults حمله بدنی به حریف
outclass شکست فاحش حریف
bluffing حریف را از میدان درکردن
bluffed حریف را از میدان درکردن
bluff حریف را از میدان درکردن
draws رویارویی دو حریف در اغار
draw رویارویی دو حریف در اغار
deciding نزدیک به دروازه حریف
unanswered همردیف نبودن حریف
outclassing شکست فاحش حریف
outclasses شکست فاحش حریف
outclassed شکست فاحش حریف
hinder مانع حریف شدن
lapped رسیدن به حریف جلویی
assorted همه فن حریف همسر
lap رسیدن به حریف جلویی
utility ذخیره همه فن حریف
slashed چرخاندن چوب به طرف حریف
shut out مانع پیروزی حریف شدن
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
clothes lines ضبه زدن و انداختن حریف
dummies گول زدن حریف در تجمع
clothes line ضبه زدن و انداختن حریف
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
underdog فرصت برد به حریف ندادن
hindered جلوگیری از ضربه زدن حریف
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
hinders جلوگیری از ضربه زدن حریف
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
unlap یک دور به حریف نزدیکتر شدن
hindering جلوگیری از ضربه زدن حریف
slash چرخاندن چوب به طرف حریف
gang tackle با چند بازیگر حریف را فروداوردن
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
shut off بهم زدن نقشه حریف
slashes چرخاندن چوب به طرف حریف
hinder جلوگیری از ضربه زدن حریف
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
dummy گول زدن حریف در تجمع
hip rool تاباندن حریف از روی باسن
blank ممانعت از امتیاز گیری حریف
hand میلههای تسخیرشده حریف در پایان
slashing چرخاندن چوب به طرف حریف
blankest ممانعت از امتیاز گیری حریف
holding and hitting گرفتن حریف و ضربه زدن
outside hook فت پا و بهم زدن تعادل حریف
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
bootleg نوعی حمله با فریفتن حریف
interference سد کردن غیرمجاز راه حریف
parrying دفع کردن حمله حریف
parry دفع کردن حمله حریف
parried دفع کردن حمله حریف
parries دفع کردن حمله حریف
bait the hole گول زدن مدافع حریف
underdogs فرصت برد به حریف ندادن
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing سد کردن مدافع حریف با دونفر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com