English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
to make eyes at به چشم خاطرخواهی یاخریداری نگاه کردن
Other Matches
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to set eyes on نگاه کردن
leer نگاه کج کردن
leers نگاه کج کردن
sees نگاه کردن
see نگاه کردن
stared رک نگاه کردن
regards نگاه کردن
regard نگاه کردن
stare رک نگاه کردن
stares رک نگاه کردن
regarded نگاه کردن
squinted چپ نگاه کردن
squint چپ نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look. چپ چپ نگاه کردن
squinny کج کج نگاه کردن
to look on with نگاه کردن
leering نگاه کج کردن
to watch نگاه کردن
squints چپ نگاه کردن
eying نگاه کردن
eyes نگاه کردن
eyeing نگاه کردن
to look daggers چپ چپ نگاه کردن
to dwell on نگاه کردن
leered نگاه کج کردن
dirty look <idiom> چپ چپ نگاه کردن
eye نگاه کردن
ogled نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogles نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogle نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogling نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
skews منحرف کج نگاه کردن
gloats خیره نگاه کردن
skew منحرف کج نگاه کردن
gazing بادقت نگاه کردن
skewing منحرف کج نگاه کردن
gazes بادقت نگاه کردن
goggling چپ نگاه کردن گشتن
gorgonize خیره نگاه کردن
glim نگاه اجمالی کردن
gaze خیره نگاه کردن
gaze بادقت نگاه کردن
to look through ones fingers نگاه دزدانه کردن
gazed بادقت نگاه کردن
thumb one's nose <idiom> با تنفر نگاه کردن
pry فضولانه نگاه کردن
gazes خیره نگاه کردن
goggle چپ نگاه کردن گشتن
pry بادقت نگاه کردن
goggled چپ نگاه کردن گشتن
pries فضولانه نگاه کردن
pries بادقت نگاه کردن
gazed خیره نگاه کردن
pried فضولانه نگاه کردن
pried بادقت نگاه کردن
gazing خیره نگاه کردن
glows نگاه سوزان کردن
glowed نگاه سوزان کردن
gawked بی خیال نگاه کردن
gawked احمقانه نگاه کردن
gawking بی خیال نگاه کردن
gawking احمقانه نگاه کردن
gawks بی خیال نگاه کردن
gawks احمقانه نگاه کردن
gape باشگفتی نگاه کردن
gape خیره نگاه کردن
gawk احمقانه نگاه کردن
to run through نگاه اجمالی کردن در
looked نگاه کردن نگریستن
looks نگاه کردن نگریستن
squinny زیرچشمی نگاه کردن
to look at each other به یکدیگر نگاه کردن
to have a look at something بچیزی نگاه کردن
to make eyes at عاشقانه نگاه کردن
gawk بی خیال نگاه کردن
gaped باشگفتی نگاه کردن
peer با دقت نگاه کردن
gapes خیره نگاه کردن
gaping باشگفتی نگاه کردن
gaping خیره نگاه کردن
gloat خیره نگاه کردن
gloated خیره نگاه کردن
to stael a look دزدانه نگاه کردن
gloating خیره نگاه کردن
glow نگاه سوزان کردن
gapes باشگفتی نگاه کردن
stares خیره نگاه کردن
peered با دقت نگاه کردن
peering با دقت نگاه کردن
glares خیره نگاه کردن
glared خیره نگاه کردن
glare خیره نگاه کردن
gaped خیره نگاه کردن
stare خیره نگاه کردن
stared خیره نگاه کردن
look نگاه کردن نگریستن
to look behind پشت سر را نگاه کردن
keek نگاه دزدانه کردن
peeked زیرچشمی نگاه کردن
glower خیره نگاه کردن
glowering خیره نگاه کردن
to look down با نگاه مطیع کردن
peeks زیرچشمی نگاه کردن
peek زیرچشمی نگاه کردن
look about بهر سو نگاه کردن
peeking زیرچشمی نگاه کردن
to look forward نگاه کردن انتظارداشتن
glowered خیره نگاه کردن
to look at somebody askance به کسی چپ چپ نگاه کردن
glowers خیره نگاه کردن
to look a bout بهر سو نگاه کردن
look up نگاه کردن مراجعهای
peep از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
give someone a black look با خشم به کسی نگاه کردن
gazed چشم دوختن زل زل نگاه کردن
glowers اخم کردن نگاه خیره
celebrating نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrates نگاه داشتن تقدیس کردن
snoop نگاه تجسس امیز کردن
retained ابقاء کردن نگاه داشتن
snooped نگاه تجسس امیز کردن
teleview به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
snooping نگاه تجسس امیز کردن
snoops نگاه تجسس امیز کردن
retaining ابقاء کردن نگاه داشتن
gazes چشم دوختن زل زل نگاه کردن
celebrate نگاه داشتن تقدیس کردن
leer از گوشه چشم نگاه کردن
glowering اخم کردن نگاه خیره
to drink in with ones eyes بچشم خریداری نگاه کردن
glowered اخم کردن نگاه خیره
gazing چشم دوختن زل زل نگاه کردن
glower اخم کردن نگاه خیره
oeillade با کرشمه نگاه کردن غمزه
leering از گوشه چشم نگاه کردن
gawps مات و احمقانه نگاه کردن
gawping مات و احمقانه نگاه کردن
leers از گوشه چشم نگاه کردن
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
gawp مات و احمقانه نگاه کردن
gawped مات و احمقانه نگاه کردن
languish باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languished باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
retain ابقاء کردن نگاه داشتن
gaze چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
retains ابقاء کردن نگاه داشتن
keep tabs on <idiom> نگاه کردن ،زیر نظرگرفتن
to look one up and down بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
leered از گوشه چشم نگاه کردن
languishes باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languishing باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
pretty to look at [to watch] زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
glance نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
peep باچشم نیم باز نگاه کردن
to look at نگاه کردن به [نگریستن به] [به نظر آمدن]
to shut in تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
stared از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stare از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stares از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
peeped باچشم نیم باز نگاه کردن
filed در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
gange باسیم نازک نگاه داری کردن
to watch the clock [با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
file در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
to paint a rosy picture of something امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
To look fondly at someone . با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
peeping باچشم نیم باز نگاه کردن
peeps باچشم نیم باز نگاه کردن
glanced نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
glances نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
memorialize برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
to look at somebody with contempt به کسی با اهانت [تحقیر آمیز] نگاه کردن
to count بشماره مردم یا سپاهی لشگر نگاه کردن
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
reads 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
flash blindness کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
to look up نگاه کردن جستجو کردن
glance نگاه نگاه مختصر
glanced نگاه نگاه مختصر
glances نگاه نگاه مختصر
to save ones face ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
browsing نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
desert [طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com