Total search result: 201 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
OR function |
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد |
|
|
Other Matches |
|
coincidence function |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد |
and |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد |
either or operation |
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد |
difference |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
differences |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
exjunction |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
EXOR |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
exclusive |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
NAND function |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
dispersion |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد |
alternative |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
alternatives |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
joint denial |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی غلط است که هر ورودی درست باشد |
meet |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند |
meets |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند |
intersections |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند |
intersection |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند |
NOT function |
تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود |
disjunction |
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند |
alternation |
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند |
joins |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد |
join |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد |
joined |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد |
symmetric difference |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند |
equality |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
denials |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
denial |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
equivalence |
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند |
NOR function = |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند |
one element |
تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد |
inequivalence |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است |
equivalence |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است |
non equivalence function |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است |
denial |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد |
neither nor function |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد |
denials |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد |
except |
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند |
union |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود |
unions |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود |
exclusive |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که همه ورودی ها در یک سطح باشند ونادرست است اگر باهم فرق کنند |
anti- |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی |
equivalence |
تابع منط قی که وقتی درست است همه ورودی ها مشابه باشند |
NEQ |
تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است |
conjunctions |
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود |
conjunction |
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود |
identities |
دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است |
identity |
دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است |
anti- |
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند |
identities |
تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند |
identity |
تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند |
voltage |
وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند |
voltages |
وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند |
queueing |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queue |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queued |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queues |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
adders |
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد |
adder |
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد |
compound |
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد |
compounds |
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد |
compounded |
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد |
false |
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست |
assertion |
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود |
implication |
آنگاه تابع And این دو نیز درست است |
inclusion |
آنگاه تابع And این دو نیز درست است |
implications |
آنگاه تابع And این دو نیز درست است |
microsoft |
ورودی کاربر و خروجی را نمایش میدهد |
combo box |
ورودی- خروجی متفاوت را نمایش میدهد |
paradoxically |
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد |
gigo |
اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود |
comparator |
وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند |
tempered |
درست ساختن درست خمیر کردن |
tempers |
درست ساختن درست خمیر کردن |
temper |
درست ساختن درست خمیر کردن |
verified |
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است |
verify |
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است |
verifying |
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است |
verifies |
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است |
paradoxicality |
چگونگی سخنی که درفاهرمهمل ودرمعنی درست باشد |
king's peg |
نوشابهای که از شامپانی وکنیاک درست شده باشد |
melodramatist |
کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد |
cases |
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد |
case |
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد |
quiescent |
وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد |
coincidence element |
مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند |
coincidence circuit |
مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند |
figuring |
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد |
green bice |
رنگ سبزی که از لاجوردوزرنیخ زرد درست شده باشد |
figures |
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد |
figure |
آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد |
interface |
مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد |
interfaces |
مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد |
cable suspension bridge |
پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد |
flip-flopping |
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند |
flip-flopped |
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند |
flip-flops |
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند |
flip-flop |
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند |
judiciousness |
قضاوت درست تشخیص درست |
adc |
وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد |
operator |
مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند |
operators |
مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند |
staging light |
چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند |
fallacy of composition |
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است |
be the spitting image of someone <idiom> |
درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن] |
input/output |
پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا |
coincidence function |
پردازش دو یا چند سیگلنال ورودی و خروجی آنها تابع AND آنها باشند |
fudged |
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ |
fudge |
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ |
fudges |
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ |
fudging |
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ |
maps |
پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد |
map |
پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد |
input |
مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد |
inputted |
مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد |
rool crush |
اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.] |
port |
وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد |
i/o |
پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود |
buffered computer |
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد |
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . |
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد. |
graphics |
استاندارد برای دستورات نرم افزاری و توابع شرح ورودی /خروجی گرافیکی برای تامین تابع یکسان روی هر نوع سخت افزار |
input output processor |
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی |
GKS |
استاندارد دستورات نرم افزاری و توابع که ورودی /خروجی گرافیکی را شرح میدهد تا توابع مشابه را روی هر نوع سخت افزار تامین کند |
drop down list box |
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد |
maps |
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی |
map |
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی |
JK flip flop |
نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند |
gates |
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است |
gate |
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است |
incremental computer |
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود |
mail server |
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
dma |
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد |
adder |
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد |
adders |
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد |
input |
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی |
inputted |
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی |
analog |
مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند |
MS DOS |
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود |
ToolTips |
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد |
full |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
fullest |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
ostensible |
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد |
support |
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد |
analogue |
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند |
analogues |
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند |
input output |
ورودی خروجی |
i/o |
ورودی-خروجی |
input output relation |
رابطه ورودی- خروجی |
input output unit |
واحد ورودی- خروجی |
input output bus |
گذرگاه ورودی- خروجی |
input output symbol |
علامت ورودی- خروجی |
serial input\output |
ورودی و خروجی سری |
i/o bound |
محدود به ورودی خروجی |
input output instructions |
دستورات ورودی و خروجی |
i/o channel |
کانال ورودی و خروجی |
simultaneous input/output |
ورودی و خروجی همزمان |
i/o port |
مدخل ورودی و خروجی |
i/o processor |
پردازنده ورودی و خروجی |
parallel input output |
ورودی و خروجی موازی |
central |
واحد ورودی و خروجی |
input output operation |
عملکرد ورودی- خروجی |
input output order |
ترتیب ورودی- خروجی |
input output interface |
میانگیر ورودی- خروجی |
input output system |
سیستم ورودی- خروجی |
input output control |
کنترل ورودی- خروجی |
cpu |
باس ورودی / خروجی |
input output channel |
کانال ورودی- خروجی |
input output device |
دستگاه ورودی و خروجی |
input output procedure |
رویه ورودی- خروجی |
input output ports |
مدخلهای ورودی- خروجی |
microcontroller |
پورت ورودی /خروجی |
fullest |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
full |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
input function |
تابع سیگنال ورودی |
truest |
درست |
Am I not right?dont you agree with me ? |
درست می گه یا نه ؟ |
veracious |
درست |
true |
درست |
truer |
درست |
out and out |
درست |
proper |
درست |
orthodox |
درست |
properly |
درست |
authentic |
درست |
exactly |
درست |
integral |
درست |
in a entireness of state |
درست |
in order |
درست |
incorrupt |
درست |
indefectible |
درست |
clearer |
درست |
right as nails |
درست |
right as a trivet |
تن درست |
orthographically |
درست |
clear |
درست |
clearest |
درست |
clears |
درست |
perfecting |
درست |
right |
درست |