Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (7 milliseconds)
English
Persian
lope
تاخت حرکت خرامان
loped
تاخت حرکت خرامان
lopes
تاخت حرکت خرامان
loping
تاخت حرکت خرامان
Other Matches
flauntingly
خرامان
astrut
خرامان
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
gallop
تاخت
attack
تاخت
gallops
تاخت
attacks
تاخت
canter
تاخت
cantered
تاخت
attacked
تاخت
galloped
تاخت
canters
تاخت
cantering
تاخت
to run across or against
بکسی تاخت
onset
تاخت و تاز
raiding
تاخت و تاز
incursion
تاخت و تاز
gallops
تاخت کردن
invader
تاخت و تازگر
invasions
تاخت وتاز
invaders
تاخت و تازگر
invasions
تاخت و تاز
invasion
تاخت وتاز
invasion
تاخت و تاز
hand gallop
تاخت ملایم
irruptive
تاخت وتازکننده
incursions
تاخت و تاز
galloped
تاخت کردن
raid
تاخت و تاز
raided
تاخت و تاز
inburst
تاخت وتاز
brattle
تاخت چهارنعل
inbreak
تاخت و تاز
raids
تاخت و تاز
to sweep down on
تاخت کردن
inroad
تاخت و تاز
gallop
تاخت کردن
inruption
تاخت وتاز
ravaged
تاخت و تاز ویرانی
incursive
تاخت و تاز امیز
invading
تاخت و تاز کردن در
ravage
تاخت و تاز ویرانی
attack
تاخت و تاز یورش
attacked
تاخت و تاز یورش
invades
تاخت و تاز کردن در
invaded
تاخت و تاز کردن در
ravaged
تاخت وتاز کردن
invade
تاخت و تاز کردن در
ravage
تاخت وتاز کردن
invasive
تاخت وتاز کننده
forays
تاخت و تاز کردن
raid
تک سریع تاخت و تاز
raids
تک سریع تاخت و تاز
ravaging
تاخت وتاز کردن
ravaging
تاخت و تاز ویرانی
overrun
تاخت و تاز کردن
ravages
تاخت وتاز کردن
raided
تک سریع تاخت و تاز
overruns
تاخت و تاز کردن
foray
تاخت وتاز کردن
raiding
تک سریع تاخت و تاز
overrunning
تاخت و تاز کردن
foray
تاخت و تاز کردن
attacks
تاخت و تاز یورش
forays
تاخت وتاز کردن
ravages
تاخت و تاز ویرانی
lope
شلنگ انداختن تاخت رفتن
loped
شلنگ انداختن تاخت رفتن
raiding party
قسمت مامور دستبرد یا تاخت
loping
شلنگ انداختن تاخت رفتن
lopes
شلنگ انداختن تاخت رفتن
galloper
عراده توپ سبک تاخت کننده
to outflank an army
گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
golden horde
سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile
بدون حرکت بی حرکت
invades
تک کردن تاخت و تاز کردن
invade
تک کردن تاخت و تاز کردن
invading
تک کردن تاخت و تاز کردن
invaded
تک کردن تاخت و تاز کردن
attack
مبادرت کردن به تاخت کردن
attacks
مبادرت کردن به تاخت کردن
attacked
مبادرت کردن به تاخت کردن
aerodynamics
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
k day
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
travel
حرکت
stock still
بی حرکت
hold still
<idiom>
بی حرکت
agoing
در حرکت
traversing
حرکت
stationary
بی حرکت
traversed
حرکت
inert
بی حرکت
square move
حرکت
motion
حرکت
traverse
حرکت
ambulation
حرکت
motions
حرکت
moves
حرکت
traverses
حرکت
motioned
حرکت
motioning
حرکت
animations
حرکت
progressing
حرکت
frozen
بی حرکت
stiller
بی حرکت
still
بی حرکت
immobile
بی حرکت
maneuver
حرکت
movement
حرکت
stillest
بی حرکت
stills
بی حرکت
progresses
حرکت
progressed
حرکت
progress
حرکت
departures
حرکت
departure
حرکت
haviour
حرکت
animals
حس و حرکت
animal
حس و حرکت
shift
حرکت
demeanour
حرکت
demeanor
حرکت
behaviour
حرکت
running
در حرکت
vowel point
حرکت
travels
حرکت
locomotion
حرکت
shifted
حرکت
vapid
بی حرکت
stock-still
بی حرکت
moveless
بی حرکت
motionless
بی حرکت
animation
حرکت
afloat
در حرکت
agog
در حرکت
shifts
حرکت
traveled
حرکت
on the move
در حرکت
gesturing
حرکت
scrolling
حرکت
gest
حرکت
stirs
حرکت
stirrings
حرکت
as you were
حرکت از نو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com