| Total search result: 201 (17 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| teleprint |
تایپ کننده تله تایپ |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| teleprint |
کلید تایپ تله تایپ |
| teletypewriter |
تله تایپ |
| overtype mode |
تایپ رویهم |
| tty |
تله تایپ |
| Teletype |
تله تایپ |
| Teletypes |
تله تایپ |
| channel type |
کانال تایپ |
| type bar printer |
چاپگر میلهای تایپ |
| teleprocessing |
دستگاه تایپ تلگرافی |
| type front |
ماشین تایپ به جلو |
| radioteletype |
بی سیم تله تایپ |
| teletype exchange |
مرکز تله تایپ |
| teletype display |
نمایش تله تایپ |
| overtype mode |
حالت تایپ روی مطلب |
| teletypewriter |
دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی |
| typeover mode |
حالت تایپ روی مطلب |
| teletype display |
نمایش تایپ راه دور |
| type front |
نوعی روش تایپ کردن نامه ها |
| to make a typing error [mistake] |
اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن] |
| to make a typo [American E] |
اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن] |
| teleprocessing |
تایپ کردن مکالمات تلگرافی به طور کشف |
| twx |
Service TeletypewriterExchange امکان تبادل تله تایپ |
| to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] |
اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن] |
| way station |
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی |
| Teletypes |
ماشین تحریر راه دور تله تایپ |
| Teletype |
ماشین تحریر راه دور تله تایپ |
| entering |
عمل تایپ داده یا نوشتن موضوعات روی یک رکورد |
| call directing code |
یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود |
| audio-typist |
کسی که مطالبرا در حین دیکته شدن تایپ میکند |
| finished |
متنی که تایپ شده و آماده چاپ گرفتن است |
| cdc |
یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود |
| teleprinters |
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس |
| teleprinter |
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس |
| keystroke |
شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ |
| microwriter |
صفحه کلید و نمایش قابل حمل برای تایپ در حین سفر |
| end |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
| ended |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
| ends |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
| insertion point |
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود |
| spacing impulse |
نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است |
| dos |
نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است |
| wordprocessing |
استفاده از کامپیوتر برای تایپ , ویرایش و خروجی متن , صورت نامه , برچسب لیست , آدرس و... |
key |
کلیدی که نشانه گر یا نوک چاپ را به ابتدای خط بعد روی صفحه یا ماشین تایپ یا چاپگر می برد |
| qwerty |
صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است |
| tabulator |
بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد |
| letter quality printing |
خصوصیت برخی چاپگرهای matria-dot که حروف با کیفیت یکسان با ماشین تایپ را با نقاط بسیار نزدیک به هم تامین میکند |
| letter quality printing |
چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط |
| printnow letter.doc |
DOS یا 2/OS به جای علامت 1% نام فایلی را که تایپ شده است قرار میدهدو DOC.LETTER را روی چاپگر چاپ میکند |
| clean |
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است |
| cleanest |
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است |
| bureaus |
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است |
| cleans |
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است |
| bureau |
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است |
| cleaned |
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است |
| verification |
بررسی تایپ صحیح داده یا سمت ارسال داده ازیک رسانه به دیگری |
| upper case |
حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند |
image |
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند |
images |
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند |
| page |
وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند |
| paged |
وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند |
| pages |
وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند |
| carriage |
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند |
| carriages |
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند |
| kluge |
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود |
| kludge |
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود |
| wimp |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
| typeover |
توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب |
service |
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد |
| serviced |
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد |
| wimps |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
| tabulate |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
| tabulated |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
| tabulates |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
| worded |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| wraparound |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| telnet |
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند |
| word wrap |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
word |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
| altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
| marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
| propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
| inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
| quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
| sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
| primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
| primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
| homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
| makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
| distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
| interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
| interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
| steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
| detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
| changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
| detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
| vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
| del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
| search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
| padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
| sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
| suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
| prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
| claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
| expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
| stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
| astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
| presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
| contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
| hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
| hanger |
اویزان کننده معلق کننده |
| modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
| vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
| homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
| suberter |
سرنگون کننده تضعیف کننده |
| presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
| presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
| insulators |
جدا کننده عایق کننده |
| divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
| thwarter |
خنثی کننده مسدود کننده |
| gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
| trimmer |
دستکاری کننده صاف کننده |
| practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
| prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
| prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
| vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
| corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
| corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
| insulator |
جدا کننده عایق کننده |
| supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
| supplicants |
درخواست کننده تضرع کننده |
| toasters |
سرخ کننده برشته کننده |
| toaster |
سرخ کننده برشته کننده |
| the producer and the consumer |
تولید کننده و مصرف کننده |
| modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
| coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
| modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
| intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
| striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
| venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
| transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
| provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
| acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
| accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
| whetstone |
تیز کننده تند کننده |
| transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
| thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
| designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
| thickeners |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
| discriminant |
تفکیک کننده جدا کننده |
| preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |
| lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
| oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
| favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
| diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
| intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
| cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
| sniffy |
افهار تنفر کننده فن فن کننده |
| spell binder |
مسحور کننده مجذوب کننده |
| desolater |
ویران کننده متروک کننده |
| desolator |
ویران کننده متروک کننده |
| fuel cooled oil cooler |
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود |
| skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
| dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
| procuring activity |
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده |
| plasticizer |
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش |
| agent authentication |
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده |
| parity bit |
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل |
| components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
| component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
| user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
| dismantling shot |
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده |
| voltage stabilizer |
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ |
| families |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
| family |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
| tipper |
کج کننده واژگون کننده |
| army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
| flares |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
| supporting arms |
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده |
| requistioner |
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست |
| stabilisers |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
| stabilizer |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
| flare |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
| negative true logic |
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد |
| delay release sinker |
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری |
| desiccant |
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها |
| analysis staff |
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده |
| radar picket |
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار |
| component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
| gyro repeater |
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو |
| jumpers |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
| jumper |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
| out side |
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش |
| mauler |
له کننده |
| skittish |
رم کننده |
| jaberer |
پچ پچ کننده |
| mitigative |
کم کننده |
| mitigatory |
کم کننده |
| whisperer |
پچ پچ کننده |
| commulator |
یک سو کننده |