English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-boards تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
Other Matches
moulding board تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
floorboard کف تختهای
floorboards کف تختهای
shingle roof سقف تختهای
tabular تختهای لوحی
paillette فوفهای که درمیناکاری بکار میبرند
bellyboard تختهای بطول 5/19 سانتیمتر
polyptych تصویر چند تختهای
doolie تخت روان هندی که بردوش میبرند
lobworm بزرگ که درماهی گیری بکار میبرند
cafeterias رستورانی که مشتریها برای خودشان غذا میبرند
cafeteria رستورانی که مشتریها برای خودشان غذا میبرند
lapboard تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
head board تختهای که در انتهای فوقانی چیزی گ ذارند
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
kittereen یکجور گردونه تک اسبه که درwest indies بکار میبرند
listerine یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
muller سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
buff stick بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
Santa Claus شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
mops چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mopping چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mopped چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mop چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
whittle چاقو
a knife یک چاقو
circuits نصب تختهای که عناصری که بعداگ بهم وصل شده
circuit نصب تختهای که عناصری که بعداگ بهم وصل شده
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
baseboard چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
rhatany ریشه یکجور گیاه در امریکای جنوبی که در ساختن داروهای ... بکار میبرند
knifed : چاقو کارد
stab زخم چاقو
knifed : چاقو زدن
knife : چاقو کارد
knife : چاقو زدن
knived چاقو دار
knife rest جای چاقو
stabbed زخم چاقو
stabs زخم چاقو
knifes : چاقو کارد
stabbing چاقو کشی
knifes : چاقو زدن
stabbings چاقو کشی
knifing چاقو کشی
knife edge لبه چاقو
knife-edge لبه چاقو
knife-edges لبه چاقو
stab at someone چاقو کشیدن
whittler چاقو تیز کن
ruffianism چاقو کشی
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
malines تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
snickersnee چاقوکشی چاقو یا شمشیربزرگ
whetstone سنگ چاقو تیز کن
grind stone سنگ چاقو تیزکنی
snickorsnee چاقوکشی چاقو یا شمشیربزرگ
center grinding سنگ چاقو تیزکنی
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
jackknife قلمتراش با چاقو بریدن
gabion سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
grindstone سنگ چاقو تیز کنی
abrasive wheel سنگ چاقو تیز کنی
oilstone سنگ چاقو تیز کنی
cylinderical grinder دستگاه چاقو تیزکنی مدور
grindstones سنگ چاقو تیز کنی
unashamed افرادیکهکارهایعجیبانجام میدهند
When will be supper? کی شام میدهند؟
guard cell گیاهی را تشکیل میدهند
knife polishing [پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
barong یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
buckhorn استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
pigwash گنداب اشپزخانه که بخوکان میدهند
boarding houses جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
boarding house جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
handbills اعلانی که بدست مردم میدهند
pig's wash گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
foy سوری که بخاطر مسافرت میدهند
they give it a good scrub خوب انرا مالش میدهند
handbill اعلانی که بدست مردم میدهند
spadework کاری که با بیل انجام میدهند
plantable lanceolata استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود
jingo کلمه که شعبده بازان در موقع شعبده بازی بکار میبرند
sea pass پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
loving cup پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
vouchee کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
goffer اهنی که باان توری راچین میدهند
console table میزی که پایههای کج داردوبه دیوارتکیه میدهند
haematogen دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
card تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
cards تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
lay figure آدم چوبی و بند بند که هنرپیشگان بکار میبرند
This knife is too blunt for words . این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
fasciculus دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
impo کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
fascicule دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicle دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
communicants اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicant اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
plumb rule ریسمان کار یا شاقولی که روی تختهای اویزان باشد تخته کار
wedding cake کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
corody لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
aquariums شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquaria شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
page of presence لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
long pull اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
coffee-table books کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
coffee-table book کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
resolution بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
mezereum پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
trading stamp تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
page of bonour لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
resolutions بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
mush خمیر
dough خمیر
unguent خمیر
duff خمیر
pulp خمیر
paste خمیر
pasting خمیر
pasted خمیر
pastes خمیر
harder تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
hard تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
hardest تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
grillage شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
letter card کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
music stands میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
papier mache خمیر کاغذ
sour dough خمیر ترش
oakum خمیر بتونه
matzoh خمیر فطیر
matzo خمیر فطیر
tempered خمیر کردن
pap خمیر نرم
wood pulp خمیر چوپ
temper خمیر کردن
tempers خمیر کردن
sourdough خمیر ترش
soden خمیر سست
carton-pierre خمیر کاغذ
wood pulp خمیر چوب
puff paste خمیر پف دار
malaxate خمیر کردن
malax خمیر کردن
dentifrice خمیر دندان
masticate خمیر کردن
leaven خمیر مایه
impaste خمیر کردن
leaven خمیر ترش
tooth paste خمیر دندان
leavening خمیر مایه
impaste خمیر گرفتن
knead clay by hand خمیر کردن
toothpaste خمیر دندان
leavening خمیر ترش
leavens خمیر مایه
kneaded خمیر کردن
levigate خمیر کردن
masticated خمیر کردن
masticates خمیر کردن
kneads خمیر کردن
mush خمیر نرم
toothpastes خمیر دندان
kneading خمیر کردن
leavens خمیر ترش
knead خمیر کردن
masticating خمیر کردن
lime paste خمیر اهک
commutator compound خمیر جابجاگر
cement paste خمیر سیمان
ostensorium فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
airing cupboard قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
saturated soil paste خمیر خاک اشباع
batter خراب کردن خمیر
pulp جسم خمیر مانند
mashed خمیر کردن شیفتن
batters خراب کردن خمیر
mash خمیر کردن شیفتن
mashes خمیر کردن شیفتن
peanut butter خمیر بادام زمینی
mashing خمیر کردن شیفتن
monstrance فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
actuating horns اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
decisions جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decision جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
Boxing Day اولین روز کار بعد از عید کریسمس که طی آن به پستچی و کارمند و غیره هدیه میدهند
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
phyllo (pastry) خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
flaky pastry خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
puff pastry خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
puff paste خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
magma خمیر مواد معدنی یا الی
pulpwood خمیر چوب مخصوص کاغذسازی
puff pastry خمیر ورقه ای [غذا و آشپزخانه]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com