English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
character recognition تشخیص کاراکتر
Search result with all words
optical character recognition تشخیص نوری دخشه تشخیص کاراکتر نوری شناسایی نوری دخشه بازشناسی نوری دخشه بازشناسی کاراکتر نوری
Other Matches
micr سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
recognition 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exception روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
sync کاراکتر همگام
enquiry character کاراکتر پرس و جو
character per inch کاراکتر دراینچ
character generator مولد کاراکتر
illigal character کاراکتر غیرقانونی
null character کاراکتر تهی
numeric character کاراکتر عددی
characters دخشه کاراکتر
character دخشه کاراکتر
optical character کاراکتر نوری
crc character کاراکتر CRC
character code رمز کاراکتر
metacharacter فوق کاراکتر
magnetic character کاراکتر مغناطیسی
global character کاراکتر سراسری
escape character کاراکتر گریز
esc کاراکتر گریز
sync character کاراکتر همگام
control character کاراکتر کنترلی
check character کاراکتر مقابلهای
blank character کاراکتر تهی
character per second کاراکتر درثانیه
negative acknowledge character کاراکتر تصدیق منفی
cps Second Per Characters کاراکتر بر ثانیه
print control character کاراکتر کنترل چاپ
form feed character کاراکتر تغذیه فرم
figure shift کلید یا کد مبدل کاراکتر
lsc کاراکتر با کمترین ارزش
dot matrix character کاراکتر ماتریس نقطهای
error control character کاراکتر کنترل خطا
nongraphic character کاراکتر غیر گرافیکی
illigal character کاراکتر غیر مجاز
communication control character کاراکتر کنترل ارتباطی
ocr شناخت کاراکتر نوری
blank character کاراکتر جای خالی
caracter addressable کاراکتر نشانی پذیر
aknowledge character کاراکتر مورد قبول
character based program برنامه مبتنی بر کاراکتر
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
variable length character encoding رمزگذاری کاراکتر با طول متغیر
accuracy control character دخشه یا کاراکتر کنترل دقت
enq character ENQuiry کاراکتر پرس و جو
special character علامت ویژه کاراکتر مخصوص
fully formed character کاراکتر تمام شکل یافته
identification تشخیص تشخیص دادن
ampersand کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
type bar تمام کاراکترها در یک مجموعه کاراکتر معین
ack Character Ackowledge کاراکتر مورد قبول
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
pad character کاراکتر میانگیر برای پر کردن فصای خالی
micr بازشناسی کاراکتر با جوهرمغناطیسی Recognition InkCharacter agnetic
elite type یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
blanking نشان ندادن یک کاراکتر یا ترک یک فضا در صفحه نمایش
typematic هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
code level تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
wand دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wands دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
framing error خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
backslash کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
prompts کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompted کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
asynchronous transmission اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
typeover توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
assessments تشخیص
contradistinction تشخیص
diagnoses تشخیص
indistinctively بی تشخیص
assessment تشخیص
distinction تشخیص
denotation تشخیص
discretion تشخیص
specification تشخیص
diagnostic تشخیص
In my judgement. As I see it. به تشخیص من
diagnostics تشخیص ها
percipience حس تشخیص
discernment تشخیص
diagnosis تشخیص
distinctions تشخیص
diagnosed تشخیص دادن
spot تشخیص دادن
identification تشخیص هویت
discernible قابل تشخیص
indiscrete غیرقابل تشخیص
distinct قابل تشخیص
sensed حس تشخیص مفهوم
moral sense حس تشخیص خوب و بد
indiscrimination عدم تشخیص
diagnosing تشخیص دادن
spots تشخیص دادن
moral perception حس تشخیص اخلاقی
diagnose تشخیص دادن
differentials تشخیص دهنده
indiscreet فاقد حس تشخیص
identification signs علائم تشخیص
diacritical marks نشان تشخیص
diagnostic routine روال تشخیص
diagnostically ازراه تشخیص
diagnostics شیوههای تشخیص
distinguishing تشخیص دهنده
differentiable تشخیص پذیر
differential diagnosis تشخیص افتراقی
recognition تشخیص بازشناخت
flair قوه تشخیص
diacritical نشان تشخیص
blind diagnosis تشخیص بی نام
coefficient of determination ضریب تشخیص
collision detection تشخیص تصادم
spotting تشخیص دادن
corrective maintenance عمل تشخیص
descry تشخیص دادن
designator code کد تشخیص یکان
diacritic نشان تشخیص
discriminant function تابع تشخیص
discriminately از روی تشخیص
assessed تشخیص دادن
assess تشخیص دادن
error detecting code کد تشخیص خطا
fault datagnosis تشخیص عیب
frequency discrimination تشخیص فرکانس
handwriting recognition تشخیص دست خط
i.f.f. system دستگاه تشخیص
identification of friend from foe دستگاه تشخیص
assesses تشخیص دادن
assessing تشخیص دادن
diagnostic test تست تشخیص
discerns تشخیص دادن
discerned تشخیص دادن
discern تشخیص دادن
espying تشخیص دادن
espy تشخیص دادن
espies تشخیص دادن
espied تشخیص دادن
carrier detect تشخیص حامل
differential تشخیص دهنده
make out <idiom> تشخیص دادن
sensibilities حس تشخیص دقت
sensibility حس تشخیص دقت
to know right from wrong تشخیص دادن
speech recogintion تشخیص کلام
Power of distiction. قوه تشخیص
resolution قدرت تشخیص
speech recogintion تشخیص گفتار
resolutions قدرت تشخیص
psychodiagnosis تشخیص روانی
judiciously از روی تشخیص
identified تشخیص دادن
identifies تشخیص دادن
identify تشخیص دادن
recognizing تشخیص دادن
Diagnosis. تشخیص بیماری
voice recognition تشخیص صدا
voice recognition تشخیص صوتی
vision recognition تشخیص بصری
visual identification تشخیص بصری
vertification of debts تشخیص مطالبات
verification of debt تشخیص مطالبات
orientation تشخیص موقعیت
senses حس تشخیص مفهوم
recognizable قابل تشخیص
recognizably قابل تشخیص
sense حس تشخیص مفهوم
recognises تشخیص دادن
recognising تشخیص دادن
recognize تشخیص دادن
recognizes تشخیص دادن
diagnosis تشخیص ناخوشی
diagnoses تشخیص عیب
pattern recognition تشخیص الگو
pattern recognitation تشخیص الگو
identifying تشخیص دادن
diagnosis تشخیص عیب
diagnoses تشخیص ناخوشی
eying دیدخوب با تشخیص مسافت
optical recognition device دستگاه تشخیص نوری
see-through خوب تشخیص دادن
see through خوب تشخیص دادن
diagnostic وابسته به تشخیص ناخوشی
hotter تشخیص و ترمیم خطا
hot تشخیص و ترمیم خطا
electrodiagnosis تشخیص با دستگاههای برقی
ocr تشخیص کاراکترهای نوری
whiteout عدم تشخیص موقعیت
whiteouts عدم تشخیص موقعیت
fault diagnosis تشخیص نقص فنی
spotting تشخیص محل گلوله
eyes دیدخوب با تشخیص مسافت
eyeing دیدخوب با تشخیص مسافت
diagnostic routine برنامه تشخیص عیب
detection عمل تشخیص چیزی
tell apart <idiom> تشخیص تا کس یادو چیز
diagnostician تشخیص دهندهء مرض
diagnostician متخصص تشخیص مرض
hottest تشخیص و ترمیم خطا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com