Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
valorization
تعیین ارزش
Search result with all words
cost records
مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
Other Matches
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
currency devaluation
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
valuing
ارزش
value
ارزش
raffish
بی ارزش
market value
ارزش
worthiness
ارزش
regardant
با ارزش
worm eaten
بی ارزش
naught
بی ارزش
shotten
بی ارزش
punk
بی ارزش
punks
بی ارزش
rubbish
بی ارزش
trivalency
سه ارزش
trivalence
سه ارزش
no par
بی ارزش
unvalued
بی ارزش
picayubnish
بی ارزش
values
ارزش
avail
ارزش
picayune
بی ارزش
prices
ارزش
worth
ارزش
worthless
بی ارزش
treasure
با ارزش
junky
بی ارزش
brummagem
بی ارزش
good for nothing
بی ارزش
fustian
بی ارزش
big ticket
با ارزش
cost
ارزش
worth
با ارزش
price
ارزش
small change
کم ارزش
brummagem
کم ارزش
low level
کم ارزش
low grade
کم ارزش
rewarding
پر ارزش
valueless
بی ارزش
face value
ارزش اسمی
numerical value
ارزش عددی
downgrading
کم ارزش کردن
gross value
ارزش ناخالص
paradox of value
تناقض ارزش
heat of combustion
ارزش گرمایی
heat value
ارزش گرمایی
cheaper
کم ارزش پست
penny worth
ارزش یک پنی
objective value
ارزش عینی
objective value
ارزش واقعی
cheap
کم ارزش پست
par value
ارزش اسمی
final value
ارزش نهایی
quantitative value
ارزش مقداری
face value
ارزش صوری
base rate
ارزش اولیه
base rates
ارزش اولیه
downgrade
کم ارزش کردن
downgraded
کم ارزش کردن
downgrades
کم ارزش کردن
quantitative value
ارزش کمی
production cost
ارزش ساخت
prime cost
ارزش اولیه
place value
ارزش مکانی
present value
ارزش حال
present value
ارزش فعلی
present worth
ارزش حال
present worth
ارزش فعلی
real value
ارزش واقعی
manufacture cost
ارزش ساخت
exchange value
ارزش مبادله
debunks
کم ارزش کردن
debunking
کم ارزش کردن
exchange value
ارزش مبادلهای
debunked
کم ارزش کردن
debunk
کم ارزش کردن
it is of little worth
کم ارزش است
belittling
کم ارزش کردن
belittles
کم ارزش کردن
equity capital
ارزش ویژه
limiting value
ارزش نهایی
loan value
ارزش وام
maintenance cost
ارزش نگهداری
economic value
ارزش اقتصادی
market value
ارزش بازاری
meed
پاداش ارزش
monetary value
ارزش پولی
loss of value
افت ارزش
man friday
کمک با ارزش
logical value
ارزش منطقی
loan value
ارزش استقراض
belittled
کم ارزش کردن
belittle
کم ارزش کردن
haws
چیز بی ارزش
nothing
بی ارزش ابدا
increase in value
افزایش ارزش
valuation
ارزش گذاری
expected value
ارزش منتظره
heating value
ارزش گرمایی
nominal value
ارزش اسمی
hawing
چیز بی ارزش
net worth
ارزش خالص
net value
ارزش خالص
end value
ارزش انتهایی
intrinsic value
ارزش ذاتی
net net worth
ارزش خالص
valuations
ارزش گذاری
influence value
ارزش تاثیر
haw
چیز بی ارزش
net price
ارزش خالص
value in use
ارزش استعمال
capital value
ارزش سرمایهای
capital value
ارزش سرمایه
wear thin
<idiom>
بی ارزش شدن
cheapest
کم ارزش پست
forfeiture
تنزل ارزش
absolute value
ارزش مطلق
present value
ارزش فعلی
capital value
ارزش فعلی
value of assets
ارزش دارائی ها
commercial value
ارزش تجارتی
premiums
اضافه ارزش
premium
اضافه ارزش
value of money
ارزش پول
waff
نظر بی ارزش
belittlement
کم ارزش سازی
indexation
ارزش ترازی
code value
ارزش رمز
junk
کهنه و کم ارزش
capitalized value
ارزش سرمایهای
absolute volue
ارزش مطلق
book value
ارزش دفتری
axiology
ارزش شناسی
axiology
علم ارزش ها
average value
ارزش میانگین
auxiliary value
ارزش کومکی
calorific value
ارزش گرمایی
capital
ارزش ویژه
caloric value
ارزش گرمایی
added value
ارزش افزوده
call price
ارزش اسمی
call by value
فراخوانی با ارزش
heritage asset
میراث با ارزش
kitsch
هنر بی ارزش
survival value
ارزش بقا
valence
توان ارزش
use value
ارزش استفاده
use value
ارزش استعمال
decrease in value
کاهش ارزش
declared value
ارزش افهارشده
rubbish
چیزپست و بی ارزش
threshold value
ارزش استانهای
store of value
منبع ارزش
differential cost
ارزش نهایی
use by value
استفاده با ارزش
undervaluation
کم ارزش گذاری
truth value
ارزش درستی
diagnostic value
ارزش تشخیصی
theory of value
نظریه ارزش
value theory
نظریه ارزش
surrender value
ارزش بازخرید
depreciation
کم ارزش شمردن
surplus value
ارزش اضافی
tinker's dam
چیزبی ارزش
tinker's damn
چیزبی ارزش
subjective value
ارزش ذهنی
valuably
بطور با ارزش
critical value
ارزش بحرانی
cost finding
ارزش یابی
cost account
ذکر ارزش
value analysis
تحلیل ارزش
hawed
چیز بی ارزش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com