English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (18 milliseconds)
English Persian
full adder تمام جمع کننده
Search result with all words
carried سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
form حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
formed حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
forms حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
back pressure turbine توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
boomerange دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود
completive تمام کننده
consummative تمام کننده
finisher تمام کننده
partial carry فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
processor تمام کننده
rat's nest یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
Other Matches
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
terminates تمام شدن تمام کردن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama تمام نما اینه تمام نما
panoramas تمام نما اینه تمام نما
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
off تمام
full length تمام قد
thorough تمام
entire تمام
full-length تمام قد
incomplete نا تمام
whole تمام
it is all up تمام شد
rounded پر تمام
thru تمام
completing تمام
whole length تمام قد
fullest تمام
through تمام
full تمام
yame تمام
completed تمام
completes تمام
lion's share تمام
full-face تمام رخ
full face تمام رخ
out-and-out تمام
complete تمام
It's over. تمام شد.
all night در تمام شب
out and out تمام
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
to see out تمام کردن
goes تمام شدن
thorough going تمام وکمال
to run away with تمام کردن
go تمام شدن
to see through تمام کردن
outed در بیرون تمام
holohedral تمام وجه
by all means با تمام وسائل
through تمام شده
use up تمام کردن
depletable تمام شدنی
fuller کامل تر تمام تر
he is fifty تمام دارد
out در بیرون تمام
out- در بیرون تمام
to finish off تمام کردن
to fill out تمام کردن
to eat up تمام کردن
forth تمام کردن
the game is up بازی تمام شد
the full of the moon ماه تمام
give out تمام شدن
wholly تمام وکمال
get through تمام کردن
fulfils تمام کردن
sterling تمام عیار
finishing تمام کاری
finished تمام شده
the whole world تمام دنیا
thoro کامل تمام
to draw to an end تمام شدن
all- : همه تمام
all : همه تمام
to blow over تمام شدن
three whole years سه سال تمام
consumptible تمام شدنی
hade شیب تمام
thoro تمام وکمال
full-time تمام وقت
integral کامل تمام
fullest تمام تکمیل
body and soul <idiom> با تمام وجود
full تمام قدرت
full تمام تکمیل
in full fig درلباس تمام
exhausted تمام شده
A whole week یک هفته تمام
fullest تمام قدرت
peter تمام شدن
due تمام شده
exhaustible تمام شدنی
mast high تمام افراشته
go through with <idiom> تمام کردن
give out <idiom> تمام شده
get (something) over with <idiom> تمام کردن
defunct تمام شده
all day long <idiom> تمام روز
short measure full measure پیمانه تمام
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
yearlong یکسال تمام
yean round در تمام سال
wrap up تمام شدن
pass تمام شدن
passed تمام شدن
passes تمام شدن
whole hog تمام راه
full-blown تمام کامل
holosymmetric تمام وجه
holohedron تمام وجهی
dyed-in-the-wool تمام و کمال
payment in full پرداخت تمام
full-page تمام صفحه
in full تمام وکمال
over with تمام شده
cosecant قطرفل تمام
par excellence به تمام معنی
cosine جیب تمام
cosines جیب تمام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com