Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
heterogenesis
تناسل ناهمجنس تولید شده درخارج بدن
Other Matches
amphimictic
مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
inbreeding
تخم کشی از جانوران هم تیره تولید و تناسل در میان هم نژادها
exteriorly
درخارج
externality
وقوع درخارج
clambake
اجتماعی درخارج
reproduction
تناسل
reproductions
تناسل
parthenogenesis
تناسل بکری
pudendum
الت تناسل
extracellular
واقع درخارج سلولهای بدن
generates
بوجود اوردن تناسل کردن
philoprogenitiveness
عشق باولاد میل به تناسل
generate
بوجود اوردن تناسل کردن
generating
بوجود اوردن تناسل کردن
generated
بوجود اوردن تناسل کردن
extraterritorial
واقع درخارج قلمرو داخلی خارج مملکتی
ectogenic
قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
inbound traffic
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
imperialism
سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
epicycloid
منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
output
تولید
manufacture
تولید
outputs
تولید
manufactured
تولید
assembly
تولید
productions
تولید
progeniture
تولید
production line
خط تولید
production lines
خط تولید
production
تولید
turn out
تولید
production technique
فن تولید
production rule
تولید
generation
تولید
articulation
تولید
products
تولید
aggregate output
تولید کل
total output
تولید کل
total product
تولید کل
generations
تولید
manufactures
تولید
low productivity
تولید کم
fabrication
تولید
product
تولید
assembly line
خط تولید
assembly lines
خط تولید
genesis
تولید
ingenerate
تولید کردن
produce
تولید کردن
inbreed
تولید کردن
incendiarism
تولید حریق
productions
تولید دستهای
productions
تولید محصول
procreation
تولید مثل
marginal output
تولید نهائی
mass production
تولید بمقدارزیاد
mass production
تولید انبوه
means of production
ابزار تولید
means of production
وسایل تولید
mechanical production
تولید ماشینی
metagenesis
تناوب تولید
generation
تولید نیرو
generation
تولید کردن
pedogenesis
تولید خاک
productions
تولید کردن
ingot production
تولید شمش
production
تولید محصول
production
تولید کردن
mass production
تولید ماشینی
labor intensive production
تولید کاربر
generations
تولید کردن
production
تولید دستهای
generations
تولید نیرو
manufacturing cost
هزینه تولید
mode of production
شیوه تولید
produced
تولید کردن
aggregate production function
تابع تولید کل
bring forward
تولید کردن
branches of production
رشتههای تولید
manufacturer
تولید کننده
manufacturers
تولید کننده
producer
تولید کننده
branches of production
شاخههای تولید
calorification
تولید حرارت
capital intensive technique
فن تولید سرمایه بر
energy production
تولید انرژی
elasticity of production
کشش تولید
cost of production
هزینه تولید
reproduction
تولید مجدد
chymification
تولید کیموس
chylification
تولید کیلوس
carcinogenesis
تولید سرطان
begotten
تولید کرده
producers
تولید کننده
reproductions
تولید دوباره
average product
تولید متوسط
agents of production
عوامل تولید
factors of production
عوامل تولید
production factors
عوامل تولید
aggradation of permafrost
تولید شبنم
aggradation of permafrost
تولید مه شبنم
reproductions
تولید مجدد
begat
تولید کردن
mass-production
تولید انبوه
reproduction
تولید مثل
reproduction
تولید دوباره
reproductions
تولید مثل
energy production
تولید نیرو
sparking
تولید جرقه
procreated
تولید کردن
procreates
تولید کردن
procreating
تولید کردن
beget
تولید کردن
begets
تولید کردن
begetting
تولید کردن
generation of oscillations
تولید نوسان
generation of current
تولید جریان
procreate
تولید کردن
home country
محل تولید
produces
تولید کردن
jamming
تولید پارازیت
homogenesis
تولید مثل
generating tool
ابزار تولید
generable
قابل تولید
food production
تولید غذا
flow of production
گردش تولید
flow of production
جریان تولید
fetch up
تولید کردن
factory production
تولید کارخانهای
factor of production
عامل تولید
full production
تولید کامل
productivity
قابلیت تولید
forces of production
نیروهای تولید
full production
تولید در حداکثرفرفیت
beep
تولید صدا
beeped
تولید صدا
beeping
تولید صدا
beeps
تولید صدا
gas generation
تولید گاز
gas making
تولید گاز
raise
تولید کردن
raises
تولید کردن
potential output
تولید بالقوه
regenerated
تولید مجدد
regenerate
تولید مجدد
production period
دوره تولید
suppuration
تولید جراحت
production time
زمان تولید
production gap
شکاف تولید
regeneracy
تولید مجدد
production process
فرایند تولید
production process
جریان تولید
surplus production
تولید اضافی
regenerates
تولید مجدد
surplus production
مازاد تولید
power of production
نیروی تولید
production part
بخش تولید
generates
تولید کردن
the procreative instinct
غریزه تولید
producible
قابل تولید
production index
شاخص تولید
productive capacity
فرفیت تولید
production management
مدیریت تولید
system generation
تولید سیستم
surplus production
فزونی تولید
production method
روش تولید
production program
برنامه تولید
production function
تابع تولید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com