English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
multi stage production تولید چند مرحلهای
Other Matches
step restart شروع مجدد مرحلهای بازاغازی مرحلهای
single step تک مرحلهای
phasic مرحلهای
PM تلفیق مرحلهای
phase مرحلهای کردن
two stage experiment ازمایش دو مرحلهای
phased مرحلهای کردن
phases مرحلهای کردن
stepwise regression رگرسیون مرحلهای
multistage چند مرحلهای
stepwise polymerization بسپارش مرحلهای
step reaction polymerization بسپارش مرحلهای
multi stage چند مرحلهای
step growth polymerization بسپارش مرحلهای
step polymerization بسپارش مرحلهای
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
multi stage experiment ازمایش چند مرحلهای
stepwise formation constant ثابت تشکیل مرحلهای
sequential color television تلویزیون رنگی مرحلهای
phasic stretch reflex بازتاب کشش مرحلهای
two stage sampling نمونه گیری دو مرحلهای
sequence curcuit مدار چند مرحلهای
multilevel addressing ادرس دهی چند مرحلهای
dashed مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
dash مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
one pass assambler همگذار یک مرحلهای اسمبلر تک گذاره
polyphase sort جور کردن چند مرحلهای
multi stage sampling نمونه گیری چند مرحلهای
dashes مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
phaseout توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
point race مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
thor نوعی موشک یک مرحلهای اتمی بالیستیکی برد متوسط
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
minuteman نوعی موشک سه مرحلهای قاره پیمایی که کلاهک اتمی حمل میکند
homing phase مرحلهای از پرواز موشک هدایت شونده بین نیمه مسیرو نزدیک هدف
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
binding time زمان انقیاد مرحلهای که در ان مترجم شکل زبان ماشین نام ها وادرس ها را جایگزین انهامیکند
three stage least squares method روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
one for one مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
syntax مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
stage payments پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
lexical analysis مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
aggregate output تولید کل
genesis تولید
articulation تولید
progeniture تولید
production تولید
manufacture تولید
manufactures تولید
fabrication تولید
generation تولید
total output تولید کل
productions تولید
production line خط تولید
production lines خط تولید
assembly line خط تولید
generations تولید
assembly lines خط تولید
product تولید
manufactured تولید
products تولید
assembly تولید
outputs تولید
total product تولید کل
low productivity تولید کم
production rule تولید
turn out تولید
production technique فن تولید
output تولید
period of production دوره تولید
production management مدیریت تولید
per capita output تولید سرانه
manufacturer تولید کننده
production تولید کردن
production method روش تولید
production part بخش تولید
production programme برنامه تولید
raise تولید کردن
raises تولید کردن
production program برنامه تولید
production process جریان تولید
production تولید محصول
production process فرایند تولید
producer تولید کننده
agents of production عوامل تولید
manufacturers تولید کننده
production period دوره تولید
productivity قابلیت تولید
begat تولید کردن
generation تولید نیرو
production gap شکاف تولید
procreation تولید مثل
production time زمان تولید
productive capacity فرفیت تولید
average product تولید متوسط
pilot production تولید نمونه
power of production نیروی تولید
output variability تغییرات تولید
potential output تولید بالقوه
generation تولید کردن
producible قابل تولید
begotten تولید کرده
overproduction تولید مازاد
generations تولید کردن
begets تولید کردن
production frontier مرز تولید
production function تابع تولید
generations تولید نیرو
sparking تولید جرقه
production index شاخص تولید
overproduction تولید بیش از حد
branches of production شاخههای تولید
aggradation of permafrost تولید شبنم
production capacity فرفیت تولید
aggradation of permafrost تولید مه شبنم
procreate تولید کردن
procreated تولید کردن
procreates تولید کردن
procreating تولید کردن
beget تولید کردن
produced تولید کردن
production coefficient ضریب تولید
produces تولید کردن
production control کنترل تولید
production factors عوامل تولید
factors of production عوامل تولید
jamming تولید پارازیت
peak output حداکثر تولید
pedogenesis تولید خاک
reproductions تولید دوباره
production cost هزینه تولید
productions تولید دستهای
mass-production تولید انبوه
productions تولید محصول
producers تولید کننده
productions تولید کردن
beep تولید صدا
beeped تولید صدا
beeping تولید صدا
beeps تولید صدا
production تولید دستهای
reproduction تولید مثل
reproduction تولید مجدد
produce تولید کردن
begetting تولید کردن
reproductions تولید مجدد
production efficiency کارائی تولید
production efficiency کارائی در تولید
production engineer مهندس تولید
reproductions تولید مثل
production facility سهولت تولید
aggregate production function تابع تولید کل
reproduction تولید دوباره
production account حساب تولید
scale of production مقیاس تولید
monopoly output تولید انحصاری
turn out تولید کردن
production routine روال تولید
generated تولید کردن
mode of production وجه تولید
gas making تولید گاز
generate تولید کردن
gas generation تولید گاز
underproduction تولید ناکافی
generable قابل تولید
generating tool ابزار تولید
generation of oscillations تولید نوسان
mode of production طرز تولید
full production تولید در حداکثرفرفیت
generates تولید کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com