Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English
Persian
cover
حاوی بودن درپوش
coverings
حاوی بودن درپوش
covers
حاوی بودن درپوش
Other Matches
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
base plug
درپوش تحتانی گلوله درپوش کف
closing plug
درپوش گلوله درپوش دهانه
bears
حاوی بودن
bear
حاوی بودن
multiple
حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
capping
درپوش
seals
درپوش
coping =capping
درپوش
bonnet
درپوش
seal
درپوش
plugs
درپوش
stopper
درپوش
stoppers
درپوش
hoods
درپوش
hood
درپوش
shutter
درپوش
plug
درپوش
closing plug
درپوش
shutters
درپوش
plugging
درپوش
busway
درپوش
bonnets
درپوش
radiator cowl
درپوش رادیاتور
rubber stopper
درپوش لاستیکی
plugs
شمع درپوش
plugging
شمع درپوش
gearbox case cap
درپوش گیربکس
plug
شمع درپوش
septum
درپوش غشایی
gas cap
درپوش گاز
end plug
درپوش لوله
hatch cover
درپوش دوردریچه
cell cover
درپوش باتری
panel
ورقه درپوش
panels
ورقه درپوش
septum
درپوش غشایی خودبند
barge
[سنگ درپوش سنتوری]
hawse buckler
درپوش حفره زنجیر لنگر
envelope
نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
envelopes
نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
connexions
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
master
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
mastered
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
masters
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
operation
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
dog down
بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
circular
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
black concept
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
abler
لایق بودن مناسب بودن
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
include
شامل بودن متضمن بودن
owed
مدیون بودن مرهون بودن
appertained
مربوط بودن متعلق بودن
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
owe
مدیون بودن مرهون بودن
pend
معوق بودن بی تکلیف بودن
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
look for
منتظر بودن درجستجو بودن
want
فاقد بودن محتاج بودن
owes
مدیون بودن مرهون بودن
includes
شامل بودن متضمن بودن
ablest
لایق بودن مناسب بودن
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
disagrees
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreeing
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree
مخالف بودن ناسازگار بودن
appertain
مربوط بودن متعلق بودن
appertaining
مربوط بودن متعلق بودن
appertains
مربوط بودن متعلق بودن
urgency
فوتی بودن اضطراری بودن
having
مالک بودن ناگزیر بودن
have
مالک بودن ناگزیر بودن
on guard
مراقب بودن نگهبان بودن
abutted
مماس بودن مجاور بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
abut
مماس بودن مجاور بودن
governs
نافذ بودن نافر بودن بر
depend
مربوط بودن منوط بودن
depends
مربوط بودن منوط بودن
govern
نافذ بودن نافر بودن بر
agrees
متفق بودن همرای بودن
consists
شامل بودن عبارت بودن از
consisted
شامل بودن عبارت بودن از
precedes
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
inhere
جبلی بودن ماندگار بودن
consisting
شامل بودن عبارت بودن از
to stand for
نامزد بودن هواخواه بودن
depended
مربوط بودن منوط بودن
stravaig
سرگردان بودن بی هدف بودن
to be due
مقرر بودن
[موعد بودن]
governed
نافذ بودن نافر بودن بر
pertained
مربوط بودن متعلق بودن
consist
شامل بودن عبارت بودن از
reside
ساکن بودن مقیم بودن
pertain
مربوط بودن متعلق بودن
discord
ناجور بودن ناسازگار بودن
resided
ساکن بودن مقیم بودن
resides
ساکن بودن مقیم بودن
haze
گرفته بودن مغموم بودن
moons
سرگردان بودن اواره بودن
pertains
مربوط بودن متعلق بودن
agree
متفق بودن همرای بودن
precede
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
agreeing
متفق بودن همرای بودن
moon
سرگردان بودن اواره بودن
Inc
حاوی
encyclopaedic
حاوی
receptacles
حاوی
receptacle
حاوی
encyclopaedical
حاوی
nickeliferous
حاوی نیکل
copper bearing
محتوی مس حاوی مس
aurous
حاوی طلا
mission type
حاوی ماموریت
emblematic
مشعر حاوی
titanous
حاوی تیتانیوم
encyclopaedia
کتاب حاوی
emblematical
حاوی نشانه
titaniferous
حاوی تیتانیوم
manganiferous
حاوی منگنز
hot-wired
سیم حاوی الکتریسیته
millesimal
حاوی هزارمین قسمت
hot-wiring
سیم حاوی الکتریسیته
antiserum
سرم حاوی پادتن
up to date
حاوی اخرین اطلاعات
ammonial canister
فرف حاوی امونیاک
boarded
تخته حاوی نقشه
numeric
آرایه حاوی اعداد
hot-wires
سیم حاوی الکتریسیته
Dingbat
نوشتاری که حاوی ستاره
shell
جعبه حاوی باروت
shelling
جعبه حاوی باروت
hot-wire
سیم حاوی الکتریسیته
hot wire
سیم حاوی الکتریسیته
shells
جعبه حاوی باروت
informative
حاوی اطلاعات مفید
null
مجموعه حاوی صفرها
up-to-date
حاوی اخرین اطلاعات
board
تخته حاوی نقشه
burster tube
لوله حاوی منفجرکننده
numeric
که فقط حاوی اعداد هستند
leaders
رکورد اولیه حاوی اطلاعات
capsule
لوله حاوی مواد منفجره
capsules
لوله حاوی مواد منفجره
parent object
صفحهای که حاوی شی ارجاعی است
axiomatic
حاوی پند یا گفتههای اخلاقی
playbook
دفترچه حاوی کروکی مانورها
leader
رکورد اولیه حاوی اطلاعات
phone books
دفتر حاوی شمارههای تلفن
foul ground
قسمت حاوی ته نشینهای ته دریا
hyperacid
حاوی مقدار زیادی اسید
microcontroller
مدار مجتمع که حاوی CPU
charge sheets
ورقه حاوی مشخصات متهم
phone book
دفتر حاوی شمارههای تلفن
charge sheet
ورقه حاوی مشخصات متهم
smoke candle
جعبه حاوی عامل دودانگیز
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com