Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (22 milliseconds)
English
Persian
blank
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
Other Matches
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
whiff
باصدای پف حرکت دادن وزیدن
tacks
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tack
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacking
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacked
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sailings
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailed
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sail
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sculls
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
scull
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculled
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
coverings
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
covers
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
catboat
قایق تک بادبان
afterleech
بادبان جلوی قایق
head
دستشویی قایق بالای بادبان
flying dutchman
قایق بادبان دار 3 نفره
sculled
قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
scull
قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
sculls
قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
canoe
قایق باریک وبدون بادبان وسکان
canoes
قایق باریک وبدون بادبان وسکان
sloop rigged
قایق دارای یک دکل و بادبان 3گوشه
leech
لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
leeches
لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
leach
لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
lugsail
بادبان چهارگوشی که بطوراریب به زورق یا قایق اویخته شود
chain plate
صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
spill wind
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
traveler
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
gaff
میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
pinches
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
acinetic
مانع حرکت
sea anchor
وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
yaw
حرکت جنبی قایق
yawed
حرکت جنبی قایق
yaght
قایق بادبان دار یا موتور دار
hobbles
مانع حرکت شدن زنجیر
hobbled
مانع حرکت شدن زنجیر
hobbling
مانع حرکت شدن زنجیر
hobble
مانع حرکت شدن زنجیر
freeing
حرکت قایق در جلو باد
frees
حرکت قایق در جلو باد
sculls
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculled
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
beat
حرکت قایق بسمت باد
scull
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
freed
حرکت قایق در جلو باد
underway
شروع حرکت قایق در اب باکنترل
beats
حرکت قایق بسمت باد
trolling
ماهیگیری با حرکت قایق و ازعقب ان
free
حرکت قایق در جلو باد
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
headings
سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
ooch
حرکت غیرمجاز قایق بدون باد
frostbiter
قایق مخصوص حرکت درهوای سرد
heading
سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
starboard tack
حرکت قایق بااستفاده از باددر سمت راست
jibing
تغییر سمت قایق در حال حرکت با باد
jibes
تغییر سمت قایق در حال حرکت با باد
jibe
تغییر سمت قایق در حال حرکت با باد
jibed
تغییر سمت قایق در حال حرکت با باد
gibes
تغییر سمت قایق در حال حرکت با باد
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
in irons
نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
working sails
بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
foresail
بادبان عمده دگل جلو کشتی بادبان پایین
pushaway
غلطاندن گوی بولینگ از جلوبدن حرکت پارو با دورشدن تیغه از قایق
trials
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trial
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
obstruction
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
hinting
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
shifting
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
prevention
مانع رخ دادن چیزی شدن
pinchwheel
چرخ کوچک در ماشین نوار که نوار را در محل نگه می دارد و مانع از حرکت آن میشود
telltale
نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
write protect
قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
suppressing
مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppresses
مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppress
مانع شدن تحت فشار قرار دادن
bottom bouncing
ماهیگیری با قایق و تکان دادن پی درپی قلاب
fan
وزیدن بر
breezed
وزیدن
breezing
وزیدن
breezes
وزیدن
fanned
وزیدن بر
fans
وزیدن بر
breeze
وزیدن
blow
وزیدن
fanning
وزیدن بر
blows
وزیدن
to blow great guns
سخت وزیدن
to blow great gun
سخت وزیدن
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
puffs
وزش باد وزیدن
puffing
وزش باد وزیدن
puff
وزش باد وزیدن
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
shifted
حرکت دادن
movement
حرکت دادن
move
حرکت دادن
stir up
<idiom>
حرکت دادن
moves
حرکت دادن
shifts
حرکت دادن
shift
حرکت دادن
moved
حرکت دادن
whiffle
نا بهنگام وزیدن جنبیدن شعله
scurried
بسرعت حرکت دادن
course
بسرعت حرکت دادن
interrupting
حرکت دادن وقفه
coursed
بسرعت حرکت دادن
courses
بسرعت حرکت دادن
scurries
بسرعت حرکت دادن
moveable
قابل حرکت دادن
routes
فرمان حرکت دادن
interrupt
حرکت دادن وقفه
scurry
بسرعت حرکت دادن
interrupts
حرکت دادن وقفه
propelled
بردن حرکت دادن
scurrying
بسرعت حرکت دادن
moom umjigigi
حرکت دادن بدن
route
فرمان حرکت دادن
propels
بردن حرکت دادن
propel
بردن حرکت دادن
so that
بطوریکه
in due f.
بطوریکه
the f. of a table
بطوریکه
as
بطوریکه
qua
بطوریکه
advances
حرکت دادن چیزی به جلو
traversed
حرکت دادن لوله در سمت
traverses
حرکت دادن لوله در سمت
advance
حرکت دادن چیزی به جلو
stirred
حرکت دادن بهم زدن
traversing
حرکت دادن لوله در سمت
air movements
حرکت دادن ازراه هوا
commercial water movement
حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
stirrings
حرکت دادن بهم زدن
stirs
حرکت دادن بهم زدن
stir
حرکت دادن بهم زدن
traverse
حرکت دادن لوله در سمت
advancing
حرکت دادن چیزی به جلو
maneuver
حرکت دادن یاحرکت کردن
according as
همچنانکه بطوریکه
papering
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
papers
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
slew
حرکت دادن کاغذ از میان یک چاپگر
papered
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
paper
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
rouses
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
give free rein to
<idiom>
اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
roused
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
rouse
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
yawed
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
yaw
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
incomputably
بطوریکه نتوان شمرد
inapplicably
بطوریکه تطبیق ننماید
carrying
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
man handle
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
carry
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
DFD
نمودار نشان دادن حرکت داده در سیستم
carries
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
evincibly
بطوریکه بتوان اثبات کردن
ineffably
بطوریکه نتوان بیان کرد
incommutably
بطوریکه نتوان معاوضه نمود
dump
شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
cursor tracking
حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
trap
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
windage
پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
byte
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
bytes
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
entertainingly
بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
incomprehensibly
بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com