English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (3 milliseconds)
English Persian
sparring partner حریف مشت بازی
Search result with all words
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
croquet بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
guard چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guarding چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guards چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
safety بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
man up بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
open ice قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
outplay بازی بهتر از حریف
playing the man بازی با حریف
stroke hole بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
Other Matches
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
adversaries حریف
rival حریف
rivals حریف
rivalling حریف
rivalled حریف
adversary حریف
matches حریف
rivaling حریف
match حریف
rivaled حریف
foes حریف
foe حریف
d. cut d. حریف
competitor حریف
competitors حریف
challengers حریف
challenger حریف
opponents حریف
adversarial حریف
opponent حریف
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
targetting سینه حریف
target سینه حریف
adversaries حریف کشتی
downfield زمین حریف
shadowed چسبیدن به حریف
swingman همه فن حریف
adversary حریف کشتی
shadowing چسبیدن به حریف
shadows چسبیدن به حریف
targeted سینه حریف
targeting سینه حریف
he was too much for me من حریف او نبودم
targets سینه حریف
deliver a series of blows بمباران حریف
targetted سینه حریف
head butt با سر به حریف زدن
cope حریف شدن
drop جاگذاشتن حریف
opponents حریف طرف
copes حریف شدن
copings حریف شدن
ends زمین حریف
ended زمین حریف
end زمین حریف
opponent حریف طرف
victim حریف ضعیف
jacks of all trades همه فن حریف
jack of all trades همه فن حریف
sell a dummy فریفتن حریف
razzle dazzle فریفتن حریف
victims حریف ضعیف
coped حریف شدن
dropping جاگذاشتن حریف
drops جاگذاشتن حریف
dropped جاگذاشتن حریف
i cannot manage him حریف او نمیشوم
shadow چسبیدن به حریف
charges حمله به حریف
charge حمله به حریف
away زمین حریف
personal foul خطای بدنی به حریف
dropped پشت سر گذاشتن حریف دو
burn امتیاز گرفتن از حریف
manage a person حریف کسی شدن
burns امتیاز گرفتن از حریف
onside پا به توپ در زمین حریف
block سدکردن غیرمجاز حریف
blocked سدکردن غیرمجاز حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
blocks سدکردن غیرمجاز حریف
go behind به پشت حریف رفتن
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
outroll شکست دادن حریف
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
marks نشانه کردن حریف
jink فریب دادن حریف
they are well matched حریف یکدیگر هستند
clinches بغل کردن حریف
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
clinching بغل کردن حریف
kin geri لگد به بیضه حریف
clinched بغل کردن حریف
shut down شکست دادن حریف
drops پشت سر گذاشتن حریف دو
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
stomach throw افکندن حریف از پشت
dribbling رد کردن توپ از حریف
dribbles رد کردن توپ از حریف
dropping پشت سر گذاشتن حریف دو
dribbled رد کردن توپ از حریف
dribble رد کردن توپ از حریف
mark نشانه کردن حریف
clinch بغل کردن حریف
deceiving فریب دادن حریف
intercepting قطع پاسکاری حریف
intercepted قطع پاسکاری حریف
intercept قطع پاسکاری حریف
lapped رسیدن به حریف جلویی
lap رسیدن به حریف جلویی
bluffs حریف را از میدان درکردن
bluffing حریف را از میدان درکردن
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
bluffed حریف را از میدان درکردن
bluff حریف را از میدان درکردن
intercepts قطع پاسکاری حریف
scout ارزیابی حریف اینده
utility ذخیره همه فن حریف
deceives فریب دادن حریف
deceived فریب دادن حریف
deceive فریب دادن حریف
hinders مانع حریف شدن
hindering مانع حریف شدن
action on the blade تماس با شمشیر حریف
hindered مانع حریف شدن
scouts ارزیابی حریف اینده
hinder مانع حریف شدن
scouted ارزیابی حریف اینده
cut down زمین زدن حریف
outclass شکست فاحش حریف
assorted همه فن حریف همسر
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
assault حمله بدنی به حریف
outclassed شکست فاحش حریف
outclasses شکست فاحش حریف
outclassing شکست فاحش حریف
assaults حمله بدنی به حریف
assaulted حمله بدنی به حریف
unanswered همردیف نبودن حریف
deciding نزدیک به دروازه حریف
draw رویارویی دو حریف در اغار
draws رویارویی دو حریف در اغار
He is jack of all trades . he can cope with any thing . همه فن حریف است
interference سد کردن غیرمجاز راه حریف
underdog فرصت برد به حریف ندادن
bait the hole گول زدن مدافع حریف
outside hook فت پا و بهم زدن تعادل حریف
underdogs فرصت برد به حریف ندادن
clothes line ضبه زدن و انداختن حریف
dummies گول زدن حریف در تجمع
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
shut out مانع پیروزی حریف شدن
dummy گول زدن حریف در تجمع
shut off بهم زدن نقشه حریف
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
clothes lines ضبه زدن و انداختن حریف
squeezing سد کردن مدافع حریف با دونفر
bootleg نوعی حمله با فریفتن حریف
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
slashes چرخاندن چوب به طرف حریف
hand out حریف دریافت کننده سرویس
gang tackle با چند بازیگر حریف را فروداوردن
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
hip rool تاباندن حریف از روی باسن
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
blank ممانعت از امتیاز گیری حریف
hand میلههای تسخیرشده حریف در پایان
slashing چرخاندن چوب به طرف حریف
handing میلههای تسخیرشده حریف در پایان
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
unlap یک دور به حریف نزدیکتر شدن
blankest ممانعت از امتیاز گیری حریف
win by retirement پیروزی با کنار رفتن حریف
holding and hitting گرفتن حریف و ضربه زدن
hindering جلوگیری از ضربه زدن حریف
hinders جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindered جلوگیری از ضربه زدن حریف
parried دفع کردن حمله حریف
parries دفع کردن حمله حریف
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com