Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (8 milliseconds)
English
Persian
anodic protection
حفافت اندی
Other Matches
anode band detector
اشکارسازی اندی یکسوسازی اندی
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
anodic
اندی
anode rays
پرتو اندی
positive glow
شعله اندی
anode glow
شعله اندی
anode band detection
یکسوسازی اندی
anode voltage
ولتاژ اندی
plate voltage
ولتاژ اندی
anodic coating
روکش اندی
anodic coating
پوشش اندی
anodic treatment
اکسیداسیون اندی
anodizing
اندی کردن
ten kilometres and more
ده کیلومتر و اندی
critical anode distance
فاصله بحرانی اندی
high anode load resistance
مقاومت اندی بزرگ
peak forward anode voltage
اوج فشار اندی مستقیم
peak inverse anode voltage
اوج ولتاژ اندی معکوس
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
security
حفافت
safe guard
حفافت
custody
حفافت
conservation
حفافت
safekeeping
حفافت
preservation
حفافت
egis
حفافت
protection
حفافت
cell protection
حفافت سل
file protection
حفافت فایل
shielded
حفافت شده
format
حفافت حافظه و..
formats
حفافت حافظه و..
degree of protection
میزان حفافت
impedance protection
حفافت امپدانس
physical security
حفافت تاسیسات
file protection
حفافت پرونده
armor protection
حفافت زرهی
overcurrent device
دستگاه حفافت
anti skid protection
حفافت از لغزش
block protection
حفافت بلوک
cathode protection
حفافت کاتدی
memory protection
حفافت حافظه
collective protection
حفافت گروهی
protection level
سطح حفافت
collective protection
حفافت جمعی
conservable
قابل حفافت
data encryption
حفافت داده
data protection
حفافت داده ها
line differential protection
حفافت دیفرانسیلی خط
protect by fuse
حفافت با فیوز
shield
حفافت کردن
self protection
حفافت از خود
guards
حفافت کردن
guarding
حفافت کردن
guard
حفافت کردن
safeguards
حفافت کردن
soil conservation
حفافت خاک
safeguarding
حفافت کردن
safeguarded
حفافت کردن
protection
عمل حفافت
safeguard
حفافت کردن
maintenance
حفافت کردن
storage protection
حفافت حافظه
shields
حفافت کردن
system security
حفافت سیستم
safety gap
دهانه حفافت
safe keeping
حفافت توجه
x ray protection
حفافت رونتگن
protection key
کلید حفافت
storage protection
حفافت انباره
protecting
حفافت کردن
protection ring
حلقه حفافت
protect
حفافت کردن
protects
حفافت کردن
high tension protection
حفافت فشار قوی
wards
محجور حفافت بخش
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
ward
محجور حفافت بخش
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
to keep watch and ward
حفافت یادفاع کردن
data encyption standard
استاندارد حفافت داده
file protect ring
حلقه حفافت پرونده
unprotected field
میدان حفافت نشده
shield
حفافت کردن درمقابل
insulation protection
حفافت عایق بندی
distance protection
وسیله حفافت فاصله
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
insulation against vibration
حفافت در برابر ارتعاش
file protect ring
حلقه حفافت فایل
environmental conservation
حفافت محیط زیست
write protect ring
حلقه حفافت از نوشتن
cryptosecurity
حفافت مکاتبات رمزی
cryptoguard
مسئول حفافت رمز
protected location
مکان حفافت شده
protecting ring
حلقه حفافت کننده
keeps
حفافت امانت داری
keep
حفافت امانت داری
protective fire
اتشهای حفافت کننده
shielding region
ناحیه حفافت کننده
software protection
حفافت نرم افزاری
anticorrosive protection
حفافت در برابر خوردگی
power system protection
حفافت سیستم قدرت
copy protection
حفافت دربرابر کپی
conservation programs
برنامههای حفافت منابع
shields
حفافت کردن درمقابل
positional protection device
دستگاه حفافت درگاه
protected field
میدان حفافت شده
overload protection
حفافت بار زیاد
overvoltage protection
حفافت فشار زیاد
rust protection
حفافت در برابر زنگ زدگی
self protection
صیانت نفس حفافت از خود
signal security
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
write protect disable
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
password protection
حفافت به کمک کلمه رمز
subsidiary
باقیمانده در محل برای حفافت
acid vapor canister
ماسک حفافت در برابر بخاراسید
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
beaching
سنگ چینی جهت حفافت
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
chemical security
حفافت برعلیه مواد شیمیایی
degree of protection
میزان تامین درجه حفافت
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
retention
حفافت توقیف بازداشت کردن
subsidiaries
باقیمانده در محل برای حفافت
poaches
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
bed pitching
سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
poach
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
ppd
Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
troop safety
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
bank protection
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
scribing
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
shields
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shield
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shared
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
scalper
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
protects
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
blanketed
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protect
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
barff's precess
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
protecting
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
bail out
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
write protect tab
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
reserved area
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
armor protection
حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
take sides
<idiom>
حفافت ازیک طرف به طرف دیگر
protect
حفظ کردن حفافت کردن
protects
حفظ کردن حفافت کردن
protecting
حفظ کردن حفافت کردن
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
targets
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetted
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeting
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeted
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetting
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
demolition guard
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
environmental preservation
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
custody
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com