English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
English Persian
end خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends خاتمه دادن خاتمه یافتن
Other Matches
wrap up خاتمه یافتن
terminate خاتمه یافتن
terminated خاتمه یافتن
ended خاتمه یافتن
ends خاتمه یافتن
terminates خاتمه یافتن
end خاتمه یافتن
rises خاتمه یافتن
rise خاتمه یافتن
terminates محدود کردن خاتمه یافتن
terminated محدود کردن خاتمه یافتن
to come to an end خاتمه یافتن تمام شدن
terminate محدود کردن خاتمه یافتن
adjourning بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
burn out تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
to knit up خاتمه دادن
to bring to an end خاتمه دادن
cessation خاتمه دادن
call off خاتمه دادن
to break off خاتمه دادن
to put an end to خاتمه دادن
completing خاتمه دادن به یک کار
completes خاتمه دادن به یک کار
muster out بخدمت خاتمه دادن
pt down بزوربچیزی خاتمه دادن
terminated خاتمه دادن منتهی
completed خاتمه دادن به یک کار
complete خاتمه دادن به یک کار
layoffs خاتمه دادن به خدمت
terminate خاتمه دادن منتهی
layoff خاتمه دادن به خدمت
termination خاتمه دادن یا توقف
lay off بخدمت خاتمه دادن
terminates خاتمه دادن منتهی
to fight out باجنگ خاتمه دادن
to wind up خاتمه دادن بپایان رساندن
ended تمام کردن خاتمه دادن
disaffiliate به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
end تمام کردن خاتمه دادن
ends تمام کردن خاتمه دادن
to get done with خاتمه دادن تمام کردن
end خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
logging عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
ended خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
hang-up ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang up ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang-ups ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
interplead پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
ended کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
sequential خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
end کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
swopping توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
end خاتمه
letter of dismissal خاتمه
lay-off خاتمه
expiry خاتمه
abrogation خاتمه
ended خاتمه
notice of cancellation خاتمه
notice of determination خاتمه
closure خاتمه
ending خاتمه
withdrawal خاتمه
quitting خاتمه
quit خاتمه
notice to quit خاتمه
notice of termination خاتمه
dismissal خاتمه
ends خاتمه
sequels خاتمه
endings خاتمه
prorogation خاتمه
closures خاتمه
last a خاتمه
end all خاتمه
sequel خاتمه
termination خاتمه
general discharge خاتمه خدمت
end خاتمه فرجام
aborting خاتمه غیرعادی
endings خاتمه پیام
aborts خاتمه غیرعادی
abort خاتمه غیرعادی
ends خاتمه فرجام
aborted خاتمه غیرعادی
ending خاتمه پیام
ended خاتمه فرجام
terminative خاتمه دهنده
end mark نشان خاتمه
due out خاتمه یافته
expiration خاتمه بازدم
expirations خاتمه بازدم
closing خاتمه عملیات
end of transmission block خاتمه ارسال بلاک
denunciation اعلان الغاء یا خاتمه
walking papers ورقه خاتمه خدمت
post hostilities بعد از خاتمه درگیریها
abend خاتمه غیر عادی
post hostilities بعداز خاتمه مخاصمات
walking ticket ورقه خاتمه خدمت
end spell خاتمه هر کلمه رمز
end spell خاتمه کلمات رمز
abnormal end خاتمه غیر عادی
denunciations اعلان الغاء یا خاتمه
post flight بعد از خاتمه پرواز هواپیما
complete خاتمه یافته یا کامل شده
to draw to a close به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
completed خاتمه یافته یا کامل شده
completes خاتمه یافته یا کامل شده
completing خاتمه یافته یا کامل شده
abended خاتمه یافته بطور غیر عادی
static چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
contract termination فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
presentation layer کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
burnout velocity سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
reversed سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverses سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversing سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
fielded کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
groups کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
interpleader محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
fields کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
group کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
multiphase program برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
text کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
texts کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
layers بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layer بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
flag ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flags ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
cycled تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycles تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cargo outturn message پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
cycle تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
wiring جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
dynamic توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
time زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
times زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
dynamically توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
future perfect شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
cycle زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycled زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycles زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
asynchronous transmission اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
reverse روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
circulars فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
asynchronous 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
runs دوام یافتن ادامه دادن
run دوام یافتن ادامه دادن
extend توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extends توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extending توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
locating 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
replaced دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replacing دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replaces دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replace دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
new blood <idiom> جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
propagates گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating گشترش یافتن یا نشر یافتن
answered پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
terminates پایان دادن پایان یافتن
terminated پایان دادن پایان یافتن
terminate پایان دادن پایان یافتن
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com