English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
exfiltration خارج کردن از میدان
Other Matches
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hors de combat از میدان رزم خارج شده
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
outfight از میدان در کردن
inactivate غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
sort field میدان جور کردن
To vacate the field . میدان را خالی کردن
unship خارج کردن
ejected خارج کردن
to rule out خارج کردن
eject خارج کردن
bring out خارج کردن
derail از خط خارج کردن
ejects خارج کردن
extraction خارج کردن
phase out خارج کردن
discharge خارج کردن
ejecting خارج کردن
expulse خارج کردن
derails از خط خارج کردن
derailed از خط خارج کردن
discharges خارج کردن
derailing از خط خارج کردن
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
degauss پاک کردن میدان مغناطیسی
write-offs از دفتر خارج کردن
ablate بریدن و خارج کردن
expectorate ازشش خارج کردن
defecating خارج کردن مدفوع
write-off از دفتر خارج کردن
spews با فشار خارج کردن
defecates خارج کردن مدفوع
disarms از ضامن خارج کردن
write off از دفتر خارج کردن
lay on the table از دستور خارج کردن
to put out of court از دستور خارج کردن
disarmed از ضامن خارج کردن
swap out مبادله کردن به خارج
spew با فشار خارج کردن
spewed با فشار خارج کردن
spewing با فشار خارج کردن
disarm از ضامن خارج کردن
defecated خارج کردن مدفوع
tables از دستور خارج کردن
phase out به ترتیب خارج کردن
tabled از دستور خارج کردن
disseise ازتصرف خارج کردن
to expel [from] بزور خارج کردن [از]
decivilize از تمدن خارج کردن
tabling از دستور خارج کردن
defecate خارج کردن مدفوع
table از دستور خارج کردن
sweat out بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
deliberate breaching پاک کردن با فرصت میدان مین
expels منفصل کردن بزور خارج کردن
expel منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling منفصل کردن بزور خارج کردن
reeked بخار ازدهان خارج کردن
reek بخار ازدهان خارج کردن
unplugged خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs خارج کردن دو شاخه از سوکت
strike off the rolls از صورت وکلا خارج کردن
emitting بیرون دادن خارج کردن
to phase out something به ترتیب خارج کردن چیزی
emancipating از زیر سلطه خارج کردن
emitted بیرون دادن خارج کردن
emits بیرون دادن خارج کردن
emancipate از زیر سلطه خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
reeks بخار ازدهان خارج کردن
evacuated اخراج خارج کردن یا شدن
uncouple از حالت زوجی خارج کردن
emancipated از زیر سلطه خارج کردن
emancipates از زیر سلطه خارج کردن
withdrawals خارج کردن عقب کشیدن
withdrawal خارج کردن عقب کشیدن
evacuates اخراج خارج کردن یا شدن
bail عمل خارج کردن اب قایق
unplug خارج کردن دو شاخه از سوکت
emit بیرون دادن خارج کردن
evacuating اخراج خارج کردن یا شدن
deconcentrate از حالت تغلیظ خارج کردن
evacuate اخراج خارج کردن یا شدن
reeking بخار ازدهان خارج کردن
emitting بیرون دادن از خود خارج کردن
emit بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted بیرون دادن از خود خارج کردن
emits بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
snake out خارج کردن کالا از انبار ناو
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
to play in or out با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
stripping crane جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
importation عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
to move one's operation offshore شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
discarding خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviations از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discard خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
courses میدان تیر میدان
course میدان تیر میدان
coursed میدان تیر میدان
evicted خارج کردن خلع ید کردن
evict خارج کردن خلع ید کردن
evicting خارج کردن خلع ید کردن
evicts خارج کردن خلع ید کردن
smuts تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
eviction چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smut تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
external مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
exfiltration خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
externals مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sideline ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
release خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
evictions چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
releases خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelining ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalising از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforests درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
label مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
text پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
texts پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
demonetization خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
reversion هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
cryptographic تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
reach میدان
line of force خط میدان
reaches میدان
reached میدان
reaching میدان
place میدان
plains میدان
plainest میدان
domains میدان
plainer میدان
line bay میدان خط
plain میدان
domain میدان
ring میدان
placing میدان
agora میدان
sq میدان
places میدان
frontage میدان
field میدان
frontages میدان
aim میدان
ROUNDABOUT میدان
zero field بی میدان
arenas میدان
arena میدان
piazza میدان
spaces میدان
field line خط میدان
space میدان
plaza میدان
forum میدان
forums میدان
aims میدان
open space میدان
trone میدان
aimed میدان
scope میدان
fields میدان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com