Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
skyline
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
skylines
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
Other Matches
to be on tenters
میان زمین واسمان معلق بودن
to hold a wolf by the ear
میان زمین واسمان معلق بودن
to be on tenter hooks
میان زمین واسمان معلق بودن
to leave no stone unturned
زمین واسمان رابهم دوختن همه وسایل رابکاربردن
grade crossing
تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossings
تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
intersected
تقاطع
intersections
تقاطع
line cross
تقاطع خط
weaving
تقاطع
intersects
تقاطع
decussation
تقاطع
intersect
تقاطع
junction
تقاطع
junctions
تقاطع
crossing line
خط تقاطع
chiasma
تقاطع
crosses
تقاطع
street crossing
تقاطع
crossest
تقاطع
crosser
تقاطع
intersection
تقاطع
cross
تقاطع
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
intersection
تقاطع همبر
intersections
تقاطع همبر
tree traversal
تقاطع درختی
intersection point
نقطه تقاطع
crisscross
تقاطع کردن
intersected
تقاطع کردن
angle of erossing
زاویه تقاطع
angle of cutting
زاویه تقاطع
beam grillage
تقاطع تیرها
grade crossings
تقاطع شاهراه
grade crossing
تقاطع شاهراه
intercepts
محل تقاطع
intercepted
محل تقاطع
intercept
محل تقاطع
crossing
نقطه تقاطع
crossing
محل تقاطع
intercepting
محل تقاطع
cross road
تقاطع جاده
crossing plane
سطح تقاطع
weaving section
منطقه تقاطع
weaving distance
طول تقاطع
interlace
تقاطع کردن
intersects
تقاطع کردن
meets
مقتضی تقاطع
meet
مقتضی تقاطع
focus
نقطه تقاطع
focused
نقطه تقاطع
focuses
نقطه تقاطع
focussed
نقطه تقاطع
focusses
نقطه تقاطع
focussing
نقطه تقاطع
road junction
تقاطع جاده
road junction
تقاطع راه
intertwining
تقاطع کردن
intertwines
تقاطع کردن
intertwined
تقاطع کردن
intertwine
تقاطع کردن
point of intersection
نقطه تقاطع
scissor junction
تقاطع مورب
intersect
تقاطع کردن
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
Go to the second crossroad.
به دومین تقاطع بروید.
interlacement
درهم بافتگی تقاطع
intersectional
وابسته بمحل تقاطع
crossing tower
برج تقاطع در کلیسا
Go to the first crossroad.
به اولین تقاطع بروید.
multiway junction
تقاطع چند راه
crossroad
محل تقاطع دو جاده
grade crossing
تقاطع راه اهن
grade crossings
تقاطع راه اهن
intercept point
محل تقاطع
[ریاضی]
level crossing
محل تقاطع دو خط راه اهن
cross over point
نقطه تقاطع مسیر رژه
level crossings
محل تقاطع دو خط راه اهن
meets
مواجه شدن تقاطع کردن
cross road
محل تقاطع دو جاده چهارراه
meet
مواجه شدن تقاطع کردن
intercross
تقاطع کردن جفت گیری
traffic cut
تقاطع دو جریان عبور و مرور
ford crossing
تقاطع جاده با مجاری ابگذر
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
bypassed
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
flyover junction
تقاطع دو راه ناهمکف چهارراه دو تراز
cross roads
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
decussate
تقاطع یکی در میان یا بشکل > ضرب در< بودن
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
long base method
روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
parameters
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
absolute address
مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
parameter
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
nick
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicked
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicking
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicks
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
collision course interception
تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
grade separation
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
graticule ticks
نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
radio position finding
روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
cross hairs
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
heddle rod
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
lackland
بی زمین
globe
زمین
floor
کف زمین
floored
کف زمین
rooter
زمین کن
this earthly round
زمین
tellus
زمین
norland
زمین
cinder track
زمین دو
cinder tracks
زمین دو
soil
زمین
soiling
زمین
soils
زمین
terrain
زمین
land n
زمین
acre
زمین
land
زمین
floors
کف زمین
acres
زمین
grass roots
کف زمین
graze
زمین
grazed
زمین
grazes
زمین
floor
کف زمین
earth
زمین
geodetically
زمین
ground
کف زمین
earths
زمین
aerospace
جو زمین
ground surface
کف زمین
ground
زمین
ground line
خط زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
ground
: زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com