English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
mission call درخواست پشتیبانی هوایی کردن
Other Matches
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
combat airlift support پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
air distant support پشتیبانی هوایی دور پشتیبانی هوایی از راه دور
air support پشتیبانی هوایی
aerial fire support پشتیبانی اتش هوایی
close air support پشتیبانی هوایی نزدیک
deep air support پشتیبانی هوایی دور
direct air support center مرکز پشتیبانی مستقیم هوایی
break off فرمان قطع تک در عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
fire support coordination هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
call-ups درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitioning درخواست کردن درخواست وسایل
requisition درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned درخواست کردن درخواست وسایل
support command فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested درخواست اماد کردن درخواست کردن
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
vindicates پشتیبانی کردن از
play up to پشتیبانی کردن از
rallied پشتیبانی کردن
champion پشتیبانی کردن
rallies پشتیبانی کردن
maintained پشتیبانی کردن
maintains پشتیبانی کردن
support پشتیبانی کردن
rally پشتیبانی کردن
champions پشتیبانی کردن
to agitate [for] پشتیبانی کردن
championing پشتیبانی کردن
championed پشتیبانی کردن
maintain پشتیبانی کردن
countenancing پشتیبانی کردن
countenance پشتیبانی کردن
countenanced پشتیبانی کردن
aid پشتیبانی کردن
vindicating پشتیبانی کردن از
vindicate پشتیبانی کردن از
backup پشتیبانی کردن
aided پشتیبانی کردن
propugn پشتیبانی کردن از
aiding پشتیبانی کردن
vindicated پشتیبانی کردن از
countenances پشتیبانی کردن
prop نگهداشتن پشتیبانی کردن
to back somebody up از کسی پشتیبانی کردن
to get behind somebody از کسی پشتیبانی کردن
to bolster somebody up از کسی پشتیبانی کردن
direct support پشتیبانی مستقیم کردن
propped نگهداشتن پشتیبانی کردن
propping نگهداشتن پشتیبانی کردن
airlift service سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
back up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back-up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
excess demand درخواست بیش از حد درخواست اضافی
support پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
back up اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back-up اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
entreating درخواست کردن
applying درخواست کردن
entreats درخواست کردن
demanded درخواست کردن
demand درخواست کردن
entreat درخواست کردن
entreated درخواست کردن
demands درخواست کردن
speak for <idiom> درخواست کردن
applies درخواست کردن
prays درخواست کردن
apply درخواست کردن
solicit درخواست کردن
solicited درخواست کردن
implores درخواست کردن از
imploring درخواست کردن از
pray درخواست کردن
prayed درخواست کردن
plead with درخواست کردن
praying درخواست کردن
soliciting درخواست کردن
supplicate درخواست کردن
solicits درخواست کردن
to make an application [to apply] درخواست کردن
implored درخواست کردن از
implore درخواست کردن از
underpin پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
pleads در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
seconds پشتیبانی کردن تایید کردن
second پشتیبانی کردن تایید کردن
seconding پشتیبانی کردن تایید کردن
seconded پشتیبانی کردن تایید کردن
indenting سفارش درخواست کردن
requisitions درخواست رسمی کردن
indent سفارش درخواست کردن
requisitioning درخواست رسمی کردن
solicits درخواست یا تقاضا کردن از
to a oneself for help درخواست کمک کردن
boning خواستن درخواست کردن
to apply for leave درخواست مرخصی کردن
indents سفارش درخواست کردن
requisitioned درخواست رسمی کردن
call for fire درخواست اتش کردن
requisition درخواست رسمی کردن
solicited درخواست یا تقاضا کردن از
solicit درخواست یا تقاضا کردن از
to deny somebody a wish درخواست کسی را رد کردن
to reject [refuse] an application درخواست نامه ای را رد کردن
to ask too much بیش از حد درخواست کردن
bone خواستن درخواست کردن
boned خواستن درخواست کردن
bones خواستن درخواست کردن
soliciting درخواست یا تقاضا کردن از
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
call for ..... under the credit درخواست کردن ..... تحت اعتبار
to ask somebody for [about] something از کسی چیزی درخواست کردن
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
air policing عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
antiair warfare جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
applies درخواست کردن شامل حال بودن
apply درخواست کردن شامل حال بودن
subsequent filing [application, documents] ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
applying درخواست کردن شامل حال بودن
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to ask specifically about something چیزی را به طور خاص درخواست کردن
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
to file an application to somebody از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to withdraw an application صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
lean on <idiom> اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
pigeons در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
air scoop چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
flak گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
fly through عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
applies صدق کردن درخواست کردن
cry off تقاضا کردن درخواست کردن
begged استدعا کردن درخواست کردن
begs استدعا کردن درخواست کردن
requested تقاضا کردن درخواست کردن
requests تقاضا کردن درخواست کردن
petitioning دادخواهی کردن درخواست کردن
beg استدعا کردن درخواست کردن
petitioned دادخواهی کردن درخواست کردن
applying صدق کردن درخواست کردن
petition دادخواهی کردن درخواست کردن
apply صدق کردن درخواست کردن
request تقاضا کردن درخواست کردن
petitions دادخواهی کردن درخواست کردن
requesting تقاضا کردن درخواست کردن
antisubmarine support پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی
aviation pay معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air interdiction عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air pilots خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air superiority برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy برتری کامل هوایی سیادت هوایی
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air material ماتریل هوایی وسایل هوایی
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
airs هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
notice to airmen اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
aired هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splashing ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashes ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
photo interpretation نقشه کردن عکس هوایی
to close airspace مسدود کردن فضای هوایی
airspace control کنترل کردن فضای هوایی
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
air scout هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com