English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
she is a rosrtam in petticoats درهمه چیز مانندرستم است جز اینکه زن است
Other Matches
theory of epigensis فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
far and wide درهمه جا
at all points درهمه جا
everywhere درهمه جا درهرقسمت
anytime <adv.> درهمه اوقات
any time <adv.> درهمه اوقات
at any time <adv.> درهمه اوقات
at all hours <adv.> درهمه اوقات
through thick and thin درهمه حالی
whether or not درهمه حال
at all times درهمه اوقات
immanence حضور درهمه جا
immanency حضور درهمه جا
up hill and down dale دردره وماهور درهمه جا
to broad cast information خبری که درهمه جا منتشرشود
to broadcast seed تخمی که درهمه جا پاشیده شود
world wide مشهور جهان متداول درهمه جا
to have a finger in every pie درهمه کاری دخالت کردن
ubiquitous همه جا حاضر موجود درهمه جا
exhaustively چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
immanent دارای نفوذ کامل درسرتاسرجهان درهمه جاحاضر
wisenheimer کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
full timer بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
this word occurs in gulistan p این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
provided he goes at once بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
platonic cycle or year مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
coincidence circuit یک مدارالکترونیکی که تنهادرصورت دریافت سیگنال درهمه ورودیها بصورت همزمان یا بسیار نزدیک بهم دارای سیگنال خروجی خواهدبود
rosettes اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
in order to ... تا [اینکه ]
in spite of the face that اینکه
in order that تا اینکه
so as to تا [اینکه ]
or یا اینکه
howbeit با اینکه
up to/till/until <idiom> تا اینکه
unless جز اینکه
the fact that اینکه
save that جز اینکه
as soon as بمحض اینکه
even though ولو اینکه
as though مثل اینکه
as thought مثل اینکه
for برای اینکه
whilst ضمن اینکه
instantly به محض اینکه
ere قبل از اینکه
on the supposition that بخیال اینکه
than تا اینکه بجز
In view of the fact that … whereas … نظر به اینکه
as if مثل اینکه
to the end that برای اینکه
in order that برای اینکه
instead بجای اینکه
in view of the fact that نظر به اینکه
inorder to برای اینکه
insomuch نظر به اینکه
in view of <idiom> به خاطر اینکه
Despite the fact that… با وجود اینکه
wherein دراثنای اینکه
because برای اینکه
hent ربودن تا اینکه
forasmuch as نظر به اینکه
whereas نظر به اینکه
in order to ... برای [اینکه]
to the end that تا اینکه بقصداینکه
owing to the fact that به واسطه اینکه
so as to برای [اینکه]
the reason why علت اینکه
owing to the fact that نظر به اینکه
whenas بعلت اینکه
so that برای اینکه
pray consider my case تمنی اینکه
save that الا اینکه
that's that اینکه از این
providing مشروط بر اینکه
to sum up خلاصه اینکه
notwithstanding باوجود اینکه
the reason why دلیل اینکه
on the supposition that بتصور اینکه
not to say ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
as respects با توجه به اینکه اما
as regards با توجه به اینکه اما
not to mention ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
in a word خلاصه اینکه مختصرا
i maintain قائل هستم به اینکه ...
in one word خلاصه اینکه مختصرا
Not to mention the fact that … حالا بگذریم از اینکه...
as respects ... درباره ... [با توجه به اینکه... ]
inorder to به خاطر اینکه برای
though گرچه هرچند با اینکه
what with <idiom> برای اینکه ،درنتیجه
in order that i may go برای اینکه بروم
in order that he may go برای اینکه برود
in one world خلاصه اینکه مختصرا
there is nothing for it but to چارهای ندارد جز اینکه
instead of working بجای اینکه او کار بکند
to be on the safe side برای اینکه احتمال اشتباه
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
the instant i saw him بمحض اینکه اورا دیدم
inadvisably بدون اینکه صلاح باشد
instead of doing بجای اینکه انجام بدهند
adside from صرفنظر از اینکه گذشته از این
iimmediately he saw me بمحض اینکه مرا دید
Supposing that is the case . بفرض اینکه اینطور باشد
whereas بادر نظر گرفتن اینکه
that is no new اینکه خبر تازهای نبود
You are asking for it. You are sticking your neck out. مثل اینکه تنت می خارد
in orders that it may beeasier برای اینکه اسان تر شود
off the point بدون اینکه وابستگی داشته باشد
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
combatable قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
approves تصور اینکه چیزی خوب است
approving تصور اینکه چیزی خوب است
You seem to expect something for good measure ! مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
He is very primitive and uncuth . مثل اینکه از پشت کوه آمده
benifit of elergy امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
euphonically برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
irrelevantly بدون اینکه وابستگی داشته باشد
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
we eat that we may live میخوریم برای اینکه زنده باشیم
Depending on how late we arrive ... بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
incomparably بدون اینکه نظر داشته باشد
Unless the contray is proved . مگر اینکه خلافش ثابت شود
approve تصور اینکه چیزی خوب است
authentication اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
qualities بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
at the owner's risk با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
i sort of feel sick مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
Unless otherwise stated . مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
It's good to see you again. خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
forbids بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
forbid بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
it was beneath my notice شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
unless otherwise prescibed [by the doctor] مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
hylotheism اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
take a stand on something <idiom> فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
There is still time before I go. هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
quality بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
I am glad to see you up and about. خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
our offer to render a service حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
mercerize موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
. Why,what was the harm? چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
mutual terms شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
learn to walk before yaou run. <proverb> قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
think little of <idiom> تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
second-guess someone <idiom> حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
germtheory فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
You wI'll fail unless you work harder . موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
humoralism اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
adoptionism اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
wait up for <idiom> به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
checks بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
bridged تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
checked بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
open به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
bridge تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
opens به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
check بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
failure شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failures شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
except as otherwise provided مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
polarities تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
without lifting a finger بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
without lifting a finger بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
bridges تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
polarity تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
loop حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
gibus کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
balances برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
loops حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
zeros نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
checks بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
Funstionalism [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
looped حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
interior label بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
zero نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
high time <idiom> زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
interpleader محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
dirty bit برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
checked بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
zeroes نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
balance برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
to garble the coinage مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
Without wishing to belittle [disparage] [denigrate] the importance of this issue, I would like to ... بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
a penny for your thoughts <idiom> [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
verified بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
verifies بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
verifying بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powered بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
to paynize wood چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
chopped ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chop ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com