Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (7 milliseconds)
English
Persian
outrun
در دویدن جلوافتادن
outrunning
در دویدن جلوافتادن
outruns
در دویدن جلوافتادن
Other Matches
pull the pace
جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
race
دویدن
doubled
دویدن
double
دویدن
races
دویدن
Running
<adj.>
دویدن
to run through
دویدن
raced
دویدن
run
دویدن
doubled up
دویدن
runs
دویدن
footrace
مسابقه دویدن
jogged
اهسته دویدن
tracks
مسابقه دویدن
winder
دویدن سریع
tracked
مسابقه دویدن
track
مسابقه دویدن
cursorial
مستعد دویدن
jogging
اهسته دویدن
jogs
اهسته دویدن
scuttle
بسرعت دویدن
scuttled
بسرعت دویدن
scuttles
بسرعت دویدن
scuttling
بسرعت دویدن
roil
دنبال هم دویدن
jog
اهسته دویدن
running with the ball
با توپ دویدن
to bolt
با سرعت دویدن
leap
جستن دویدن
leaped
جستن دویدن
leaps
جستن دویدن
trig
تر وتمیز دویدن
run for it
<idiom>
به ضرب دویدن
re-running
دوباره دویدن
re-runs
دوباره دویدن
re-run
دوباره دویدن
re-ran
دوباره دویدن
runout
محوطه دویدن
on the go
<idiom>
مشغول دویدن
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
circuit clout
یک امتیاز با دویدن به پایگاه
base running
دویدن بسوی پایگاه
jogging
دویدن بصورت یورتمه
run way
محوطه دویدن هواپیما
dinger
دویدن به پایگاه اصلی
outkick
تندتر از رقیب دویدن
To interrupt someone. To butt in.
تو حرف کسی دویدن
to start
شروع کردن به دویدن
long wind
طاقت زیاد دویدن
he fell to the ground
دویدن اغازکردبزمین افتاد
to break into a run
شروع کردن به دویدن
sprints
با حداکثر سرعت دویدن
rerun
عمل دوباره دویدن
jogged
دویدن بصورت یورتمه
jogs
دویدن بصورت یورتمه
sprinted
با حداکثر سرعت دویدن
sprint
با حداکثر سرعت دویدن
jog
دویدن بصورت یورتمه
circle
دویدن در مسیر منحنی
circled
دویدن در مسیر منحنی
circles
دویدن در مسیر منحنی
circling
دویدن در مسیر منحنی
to run for the bus
برای گرفتن اتوبوس دویدن
false starts
دویدن قبل ازصدای تپانچه
road work
دویدن جادهای در تمرین بوکس
false start
دویدن قبل ازصدای تپانچه
roll out
دویدن هواپیما روی باند
to run a race
در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
break in
درمیان صحبت کسی دویدن
break-in
درمیان صحبت کسی دویدن
break-ins
درمیان صحبت کسی دویدن
arresting system runout
محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
ground game
روش استفاده از مانور دویدن
departure end
انتهای محوطه دویدن هواپیما
to overrun oneself
از دویدن زیاد خود را خسته کردن
to take a run-up
با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن
go
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
threshholds
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
buttonhook
نوعی پاس با جلو دویدن وبرگشت ناگهانی
goes
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
thresholds
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshold
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
rompish
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
curled
پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
back-up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
curls
پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
drag bunt
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
back up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
quarterback sneak
حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
triple threat
بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
even time
دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
rompy
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
curl
پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
to ran a person hard
کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
run-up
[start-up]
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
slant
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slants
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slanted
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
leg bye
امتیاز با دویدن در نتیجه خوردن توپ به بدن توپزن ومنحرف شدن ان
hangs
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
He is trying to run before he has learned do walk.
<proverb>
او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
square in
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
break
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
glide
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
approach end
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
stop and go
پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
triple option
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
foul
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com