Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
minor
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
Other Matches
minor
رشته فرعی کهاد
by pass
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
fiberize
رشته رشته کردن
achieve
تحصیل کردن
earned
تحصیل کردن
earn
تحصیل کردن
earns
تحصیل کردن
to obtain permission
تحصیل اجازه کردن
to leave school
ترک تحصیل کردن
to study for the bar
تحصیل حقوق کردن
toi mug at
سخت تحصیل کردن
null
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fill
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fills
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
gains
حصول تحصیل منفعت کردن
win
بدست اوردن تحصیل کردن
wins
بدست اوردن تحصیل کردن
gain
حصول تحصیل منفعت کردن
grafts
از راه نادرستی تحصیل کردن
gained
حصول تحصیل منفعت کردن
etymologize
تحصیل علم اشتقاق کردن
to study persian
زبان فارسی تحصیل کردن
graft
از راه نادرستی تحصیل کردن
grafted
از راه نادرستی تحصیل کردن
achieving
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieves
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieved
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
subspecies
قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
procures
تحصیل کردن جاکشی کردن
procured
تحصیل کردن جاکشی کردن
procure
تحصیل کردن جاکشی کردن
get
حاصل کردن تحصیل کردن
studies
تحصیل کردن مطالعه کردن
gets
حاصل کردن تحصیل کردن
studying
تحصیل کردن مطالعه کردن
study
تحصیل کردن مطالعه کردن
procuring
تحصیل کردن جاکشی کردن
getting
حاصل کردن تحصیل کردن
thready
رشته رشته باصدای باریک
by pass
گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
string
رشته کردن
to interrupt a friendship
رشته دوستی را با کسی پاره کردن
To pick up (to lose) the thread of conversation.
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
bypass
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
thread
رشته رشته شدن
threads
رشته رشته شدن
fibrillation
رشته رشته سازی
ricer
رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینی وخمیر
sideline
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
shunting station
ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
subdividing
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
padding
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
secs
ثانوی
peripheral
ثانوی
seconding
ثانوی
sec
ثانوی
further
ثانوی
furthers
ثانوی
furthered
ثانوی
furthering
ثانوی
second
ثانوی
seconded
ثانوی
afterexpulsion
ثانوی
secondary
ثانوی
seconds
ثانوی
obtaining
تحصیل
achievement
تحصیل
acquistion
تحصیل
acquirement
تحصیل
acquisitions
تحصیل
studying
تحصیل
securement
تحصیل
study
تحصیل
acquisition
تحصیل
schooling
تحصیل
studies
تحصیل
achievements
تحصیل
after-effects
اثر ثانوی
secondary motivation
انگیزش ثانوی
second anode
اند ثانوی
second wind
سازگاری ثانوی
secondary plan
طرح ثانوی
after-effect
اثر ثانوی
side-effects
واکنش ثانوی
secondary processes
فرایندهای ثانوی
aftertaste
لذت ثانوی
aftertastes
لذت ثانوی
secondary markets
بازارهای ثانوی
revisions
رسیدگی ثانوی
second nature
طبیعت ثانوی
aftereffect
اثر ثانوی
revision
رسیدگی ثانوی
post deflection acceleration
شتاب ثانوی
subsere
رشد ثانوی
reabsorption
جذب ثانوی
secondary inhibitor
بازدارنده ثانوی
side-effect
واکنش ثانوی
secondary function
کارکرد ثانوی
until further notice
تا اخطار ثانوی
secondary reward
پاداش ثانوی
dynode
کاتد ثانوی
coconscious
اگاهی ثانوی
side effect
واکنش ثانوی
secondary drive
سائق ثانوی
repossession
تملک ثانوی
secondary storage
انباره ثانوی
coconsciousness
اگاهی ثانوی
overglaze
لعاب ثانوی
second order conditions
شرایط ثانوی
secondary coil
پیچک ثانوی
secondary electron
الکترون ثانوی
secondary emission
صدور ثانوی
secondary elaboration
بسط ثانوی
ultor
اند ثانوی
secondary qualities
صفات ثانوی
secondary effects
اثرات ثانوی
till further notice
تا اخطار ثانوی
cotype
نوع ثانوی
twice born
تجسم ثانوی
he applied him self to study
مشغول تحصیل شد
school age
سن آغاز تحصیل
self taught
تحصیل کرده
securer
تحصیل کننده
schoolfellow
تعلیم تحصیل
school age
سالهای تحصیل
graduation
فراغت از تحصیل
getting
تحصیل شده
get
تحصیل شده
educated
تحصیل کرده
recovery
تحصیل چیزی
s.for study
ذوق تحصیل
school
تحصیل در مدرسه
schools
تحصیل در مدرسه
s.for study
میل به تحصیل
recoveries
تحصیل چیزی
gets
تحصیل شده
nonresident
تحصیل مکاتباتی
impetration
تحصیل بدرخواست
seconding
دومین بار ثانوی
epinosic gain
بهره ثانوی بیماری
second
دومین بار ثانوی
secondary sex characteristics
ویژگیهای جنسی ثانوی
seconds
دومین بار ثانوی
secondary storage device
دستگاه حافظه ثانوی
intensifier electrode
الکترد شتابده ثانوی
shadow memory
حافظه ثانوی موقت
secondary gain
بهره ثانوی بیماری
secondary storage medium
رسانه انباره ثانوی
post deflection
الکترد شتابده ثانوی
seconded
دومین بار ثانوی
secondary emission ratio
شدت صدور ثانوی
secondary reinforcer
تقویت کننده ثانوی
secondary projection area
منطقه فرافکنی ثانوی
by-play
کار یا نمایش ثانوی
retrocessive
مبنی برواگذاری ثانوی
secondary emission characteristic
مشخصه صدور ثانوی
flip side
بخش ثانوی هرچیز
degrees
دیپلم یا درجه تحصیل
clerisy
طبقه تحصیل کرده
procuration
تحصیل چیزی خرید
procuance
تحصیل چیزی خرید
serendipity
تحصیل نعمت غیرمترقبه
school drop out
ترک تحصیل کرده
ineducable
غیر قابل تحصیل
studiousness
عشق بخواندن یا تحصیل
degree
دیپلم یا درجه تحصیل
scoolable
مشغول تحصیل اجباری
earned income
درامد تحصیل شده
schoolable
مشمول تحصیل اجباری
cultured
مهذب تحصیل کرده
epiphenomenon
علائم بعدی و ثانوی مرض
secondary mental deficiency
عقب ماندگی ذهنی ثانوی
string
رشته کردن نخ کردن
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
availability
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
dropout
کسی که ترک تحصیل میکند
countersigns
امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersigning
امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersign
امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersigned
امضای ثانوی بر روی سند جیرو
ball-flower
[ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
stbtitle
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
convocation
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
To neglect ones studies .
از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
my unwillingness to study
بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com