Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
gallowglass
دستهای سرباز مزدور
Other Matches
foreign volunteer
[سرباز]
مزدور
mercenaries
سرباز مزدور
sellsword
[سرباز]
مزدور
mercenary
سرباز مزدور
grubbed
مزدور نویسنده مزدور
grubs
مزدور نویسنده مزدور
grub
مزدور نویسنده مزدور
sappers
سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
sapper
سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
stipendiary
مزدور
freelance
مزدور
hirelings
مزدور
mercenaly
مزدور
hireling
مزدور
hackney
مزدور
barrator
مزدور
stipendiaries
مزدور
fiddler
ویولون زن مزدور
hessian
ادم مزدور
hacks
نویسنده مزدور
hacked
نویسنده مزدور
hack
نویسنده مزدور
journey man
کارگر مزدور
hatchet men
تروریست مزدور
hatchet men
ادمکش مزدور
devil
نویسنده مزدور
devils
نویسنده مزدور
fiddlers
ویولون زن مزدور
fiddler
کمانچه زن مزدور
hatchet man
تروریست مزدور
hatchet man
ادمکش مزدور
fiddlers
کمانچه زن مزدور
galley slave
مزدور زحمتکش
hucksters
ادم مزدور
huckster
ادم مزدور
hit men
آدمکش مزدور
crowder
ویولون زن مزدور
crowder
کمانچه زن مزدور
help
نوکر مزدور
hit man
آدمکش مزدور
helps
نوکر مزدور
helped
نوکر مزدور
journeymen
کارگر مزدور
journeyman
کارگر مزدور
beadsman
فاتحه خوان مزدور
pensionary
حقوق بگیر مزدور
party lines
خط دستهای
denominational
دستهای
bunchy
دستهای
claque
دستهای که
congregational
دستهای
batch
دستهای
fascicled
دستهای
batches
دستهای
fascicular
دستهای
party line
خط دستهای
processionary
دستهای
group flashing light
چشمک زن دستهای
pentadelphous
پنج دستهای
batch file
فایل دستهای
poppyhead
گل اذین دستهای
batch mode
باب دستهای
batch processing
پردازش دستهای
block copolymer
همبسپار دستهای
productions
تولید دستهای
batch compiler
همگردان دستهای
multiple contact
کنتاکت دستهای
production
تولید دستهای
gregarious
اجتماعی دستهای
splitting
چند دستهای شدن
asterism
برج دستهای از ستارگان
wash your hands
دستهای خود را بشویید
feverweed
دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
dinosaurs
دستهای ازسوسماران دوره تریاسیک
vespiary
اجتماع زنبوران دستهای زنبور
deadman's float
شناور بودن با دستهای باز
squadron
دستهای از مردم گروه هواپیما
squadrons
دستهای از مردم گروه هواپیما
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
prone float
روی شکم با دستهای کشیده
deme
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
batch
سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
wide arm handstand
بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
batches
سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
someone's hands are tied
<idiom>
دستهای کسی بسته بودن
[اصطلاح مجازی]
strappado
مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
bursts
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
chain gang
دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
fascicle
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicule
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
maharaja
لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
hard handed
دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
fasciculus
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
burst
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
maharajas
لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
maharajah
لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
hurdy gurdy
نوعی الت موسیقی که باگرداندن دستهای کار میکند
monoprogramming system
سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
batches
فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
forlorn hope
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
batch
فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
songfest
دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
queues
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queueing
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queued
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queue
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
chains
لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
happy family
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
chain
لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
windrow
دستهای علف که برای خشک کردن جمع شده است
passionist
عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
Jehovah's Witnesses
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
rje
سیم پردازش دستهای که دستورات ازترمینال راه دور به کامپیوترارسال می شوند
stream
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
jobs
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
job
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
capitulary
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
streams
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
proletary
عضو پست ترین گروه مردم مزدور پست
conscript
سرباز
conscripted
سرباز
miliaman
سرباز
conscripts
سرباز
conscripting
سرباز
jack
سرباز
man of war
سرباز
sepoy
سرباز
gl
سرباز
court card
سرباز
ranker
سرباز
comrade in arms
سرباز
comrades in arms
سرباز
he is a private
او سرباز
lines man
سرباز صف
man at arms
سرباز
soldiers
سرباز
soldier
سرباز
enlistedman
سرباز
trooper
سرباز بر
militiaman
سرباز
militiamen
سرباز
jacks
سرباز
campers
سرباز
camper
سرباز
linesman
سرباز صف
linesmen
سرباز صف
troopers
سرباز بر
end
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
sequential
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
ends
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
script
مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
levy
سرباز گیری
redcoat
سرباز انگلیسی
levies
سرباز گیری
levied
سرباز گیری
recruits
تازه سرباز
levying
سرباز گیری
caserne
سرباز خانه
soldiery
یک دسته سرباز
recruit
تازه سرباز
recruiting
تازه سرباز
stratocracy
سرباز سالاری
withdraws
سرباز زدن
tommy atkins
سرباز انگلیسی
withdraw
سرباز زدن
rifle man
سرباز پیاده
recruited
تازه سرباز
ranksman
سرباز صفی
defaulters
سرباز مقصر
earl
سرباز دلیر
legionary
سرباز سپاهی
legionnaire
سرباز هنگ
grabby
سرباز پیاده
furlough
مرخصی سرباز
earls
سرباز دلیر
footsoldier
سرباز پیاده
foot slugger
سرباز پیاده
paratroopers
سرباز چترباز
paratrooper
سرباز چترباز
infantry man
سرباز پیاده
enlistee
سرباز داوطلب
open hearth furnace
کوره سرباز
private first class
سرباز یکم
ranko
سرباز معمولی
legionary
سرباز هنگ
troopship
کشتی سرباز بر
conscription
سرباز گیری
veteran
کهنه سرباز
defaulter
سرباز مقصر
conscripts
سرباز وفیفه
conscripting
سرباز وفیفه
cavalier
سرباز سوار
conscript
سرباز وفیفه
conscripted
سرباز وفیفه
private
مستور سرباز
privates
مستور سرباز
liners
سرباز خط جبهه
infantry
سرباز پیاده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com