Total search result: 201 (41 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
transfer loader |
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما |
|
|
Other Matches |
|
ramps |
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما |
ramp |
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما |
debarkation |
پیاده شدن از کشتی یا هواپیما |
staging |
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت |
on board <idiom> |
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن |
arresting gear |
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما |
removable |
قابل سوار و پیاده کردن |
transit area |
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل |
overhauled |
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن |
overhaul |
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور |
overhaul |
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن |
overhauls |
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن |
overhauled |
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور |
overhauling |
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور |
overhauls |
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور |
overhauling |
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن |
to take ship |
در کشتی سوار کردن |
imbark |
در کشتی سوار کردن |
setting up apparatus |
دستگاه سوار کردن |
jig |
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما |
jigs |
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما |
embarkation |
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو |
stage |
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی |
stages |
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی |
wrecks |
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن |
wrecking |
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن |
wreck |
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن |
unmounted |
سوار نشده پیاده |
screwpropeller |
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما |
attitude director indicator |
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند |
pickup man |
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او |
To board a plane. |
سوار هواپیما شدن |
enplane |
سوار هواپیما شدن |
staging base |
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما |
yawed |
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان |
yaw |
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان |
deplane |
از هواپیما پیاده شدن |
on board a ship |
سوار کشتی |
on shipboard |
سوار کشتی |
mounting |
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل |
beach gear |
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله |
gate |
محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه |
to board a flight |
سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی] |
gates |
محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه |
To get on board. |
سوار کشتی شدن |
landings |
پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما |
landing |
پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما |
ships |
سوار کشتی شدن سفینه |
ship |
سوار کشتی شدن سفینه |
embarkation area |
محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو |
innocent passage |
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد |
inbound cargo |
کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما |
embarking |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarks |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embark |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarked |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
landing attack |
تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما |
ships |
کشتی هوایی هواپیما |
caravelle |
نوعی کشتی یا هواپیما |
caravel |
نوعی کشتی یا هواپیما |
ship |
کشتی هوایی هواپیما |
tie down |
مهار هواپیما یا کشتی |
built in |
وسیلهای که از ابتدای ساخت روی دستگاه سوار شده باشد |
piloted |
خلبان هواپیما راننده کشتی |
pilots |
خلبان هواپیما راننده کشتی |
cruising range |
شعاع عمل هواپیما یا کشتی |
cruising speed |
سرعت حرکت هواپیما یا کشتی |
porthole |
پنجره کشتی یا هواپیما دریچه |
portholes |
پنجره کشتی یا هواپیما دریچه |
pilot |
خلبان هواپیما راننده کشتی |
disembarkation |
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو |
flight control |
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما |
aircraft arresting |
دستگاه مهار هواپیما |
heading |
جهت حرکت کشتی یا هواپیما به طرف |
electronic navigation |
هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی |
headings |
جهت حرکت کشتی یا هواپیما به طرف |
ground controled approach |
دستگاه فرود خودکار هواپیما |
absolute altimeter |
دستگاه ارتفاع سنج هواپیما |
eyelesi |
دستگاه کنترل خودکار هواپیما |
aircraft arresting |
دستگاه بازدارنده هواپیما ازحرکت |
freight |
کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی |
staged crews |
خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما |
detrain |
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن |
check port/starboard |
جهت تعقیب رادار به سمت دماغه کشتی یا دم هواپیما |
radio approach |
دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم |
quadrantal error |
اشتباه قرائت دستگاه جهت یاب هواپیما |
quadrantal points |
نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما |
teleran |
دستگاه هدایت هواپیما بوسیله تلویزیون ورادار |
compass acceleration error |
اشتباه قطب نما در اثر سرعت گرفتن کشتی یا هواپیما |
control |
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک |
mach trim compensator |
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار |
controlling |
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک |
controls |
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک |
landing approach |
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل |
landing area |
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل |
inbound traffic |
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور |
overhauled |
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن |
overhaul |
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن |
overhauling |
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن |
overhauls |
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن |
automatic pilots |
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما |
automatic pilot |
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما |
barometric leveling |
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما |
cipher device |
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن |
declinator |
سمت یاب کشتی وسیله توجیه دستگاه |
debriefing |
پسش اطلاعات کسب شده بوسیله کشتی یا هواپیما توجیه و بازپرسی از خلبانان بعد از شناسایی |
space charter |
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما |
altitude azimuth |
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما |
interim overhaul |
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی |
clock code position |
سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما |
keel |
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن |
keels |
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن |
ferrets |
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند |
ferret |
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند |
to ride and tie |
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود |
transit bearing |
گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما |
pressure altitude |
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی |
cavalry |
سوار نظامی سوار اسبی |
grenadier |
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام |
discharges |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
discharge |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
manspace |
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی |
electronic |
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند |
topgallant |
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی |
take up |
سوار کردن |
assembled |
سوار کردن |
mounts |
سوار کردن |
modulate |
سوار کردن |
mount |
سوار کردن |
modulating |
سوار کردن |
fabricating |
سوار کردن |
assemble |
سوار کردن |
assembles |
سوار کردن |
fabricates |
سوار کردن |
enchase |
سوار کردن |
rigs |
سوار کردن |
fabricated |
سوار کردن |
rigged |
سوار کردن |
fabricate |
سوار کردن |
modulates |
سوار کردن |
rig |
سوار کردن |
horse guards |
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار |
elevation tracking |
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن |
installing |
سوار کردن جادادن |
sets |
سوار کردن جاانداختن |
modulating |
سوار کردن موج |
installs |
سوار کردن جادادن |
mounting |
سوار کردن وسایل |
install |
سوار کردن جادادن |
rodeo |
سوار کاری کردن |
modulate |
سوار کردن موج |
modulates |
سوار کردن موج |
set |
سوار کردن جاانداختن |
pick up |
سوار کردن مسافر |
to give somebody a ride |
کسی را سوار کردن |
staging |
سوار کردن جا دادن |
to give somebody a lift |
کسی را سوار کردن |
setting up |
سوار کردن جاانداختن |
embarked |
درکشتی سوار کردن |
assembles |
سوار کردن قطعات |
embark |
درکشتی سوار کردن |
take on |
مسافر سوار کردن |
embarking |
درکشتی سوار کردن |
assembled |
سوار کردن قطعات |
embarks |
درکشتی سوار کردن |
rodeos |
سوار کاری کردن |
assemble |
سوار کردن قطعات |
entrain |
سوار کردن کشیدن |
secondary landing |
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی |
landing gear |
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند |
approach end |
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما |
roll up |
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار |
altitude sickness |
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما |
remount |
برگشتن دوباره سوار کردن |
remounted |
برگشتن دوباره سوار کردن |
remounting |
برگشتن دوباره سوار کردن |
remounts |
برگشتن دوباره سوار کردن |
juryrig |
سوار کردن موقت وسایل |
erecting |
بناکردن سوار یا نصب کردن |
erect |
بناکردن سوار یا نصب کردن |
mounting |
اسباب سوار شدن یا کردن |
assemblage |
انجمن عمل سوار کردن |
assemblages |
انجمن عمل سوار کردن |
erected |
بناکردن سوار یا نصب کردن |
erects |
بناکردن سوار یا نصب کردن |
touchdown |
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما |
touchdowns |
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما |
disassembly order |
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله |
aircraft scrambling |
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف |
dismounting |
پیاده کردن |
disassemble |
پیاده کردن |
take down |
پیاده کردن |
demodulation |
پیاده کردن |
dismantling |
پیاده کردن |
dismounts |
پیاده کردن |
dismantled |
پیاده کردن |
dismount |
پیاده کردن |
set down |
پیاده کردن |
dismantle |
پیاده کردن |
dismantles |
پیاده کردن |