English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (8 milliseconds)
English Persian
item difficulty دشواری پرسش
Other Matches
interrogatively بشکل پرسش بطور پرسش
inexplicability دشواری
laboriousness دشواری
arduousness دشواری
difficulty دشواری
hardness دشواری
difficulties دشواری
spinosity دشواری
smooth <adj.> بدون دشواری
node دشواری برامدگی
dysphasia دشواری در سخن
difficulty index شاخص دشواری
gravity دشواری وضع
nodes دشواری برامدگی
thick and thin در دشواری وسهولت
it is particularly difficult یک دشواری ویژه دارد
oppressiveness جفا کاری دشواری
unreturnable دشواری در بازگردانی توپ
to fall on one's legs از دشواری رها شدن
to pull off باوجود دشواری انجام دادن
to be in a nice [pretty] pickle <idiom> بدجور در وضعیت دشواری بودن [اصطلاح روزمره]
to turn the corner <idiom> بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
questioned پرسش
questions پرسش
test item پرسش
question پرسش
queried پرسش
item پرسش
items پرسش
querying پرسش
query پرسش
queries پرسش
item analysis تحلیل پرسش
interrogatively ازراه پرسش
interrogarive pronoun ضمیر پرسش
point of interrogation نشان پرسش
in an interrogatory tone با لحن پرسش
interogation mark نشان پرسش
catechist ازراه پرسش
question mark پرسش نشان
question marks پرسش نشان
floorer پرسش سخت
oblique question پرسش غیرمستقیم
indirect question پرسش غیرمستقیم
catechize از راه پرسش
item selection پرسش گزینی
debriefed پرسش کردن
debrief پرسش کردن
debriefs پرسش کردن
questtioningly پرسش کنل
questionary پرسش نامه
leadingquestion پرسش راهنما
item validity اعتبار پرسش
catechise از راه پرسش
cross-examines پرسش کردن از
cross-examinations پرسش و مقابله
cross-examination پرسش و مقابله
questioningly پرسش کنان
inquiries پرسش بازجویی
inquiry پرسش بازجویی
cross-examine پرسش کردن از
cross-examined پرسش کردن از
cross-examining پرسش کردن از
question تردید پرسش
questioned تردید پرسش
questions تردید پرسش
interrogator پرسش کننده
posers پرسش دشوار
poseur پرسش دشوار
poseurs پرسش دشوار
interrogators پرسش کننده
poser پرسش دشوار
this very question دقیقا همین پرسش
circularize پرسش نامه فرستادن
catechize از راه پرسش یاددادن
leap frog test آزمایش پرسش قورباغه
catechise از راه پرسش یاددادن
inquiry پرسش بازجویی رسیدگی
status enquiry پرسش نامه وضعیت
catechism پرسش نامه مذهبی
inquiries پرسش بازجویی رسیدگی
item discrimination index ضریب افتراق پرسش
inquiry system سیستم پرسش- پاسخ
catechisms پرسش نامه مذهبی
open ended question پرسش باز پاسخ
multiple choice item پرسش چند گزینهای
leading question پرسش راهنمایی کننده
to overwhelm with questions غرق پرسش کردن
quizzes شوخی پرسش و ازمون
interrogator responsor دستگاه پرسش- پاسخ
leading questions پرسش راهنمایی کننده
quiz شوخی پرسش و ازمون
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
inquisitorial مقرون به سخت گیری در پرسش
multiple-choice وابسته به پرسش چند پاسخی
She did not ask about this. او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
status enquiry پرسش درخصوص وضعیت مشتری
enquires پرسش کردن جویا شدن
inquires پرسش کردن جویا شدن
inquired پرسش کردن جویا شدن
resolveme this این پرسش را پاسخ دهید
inquire پرسش کردن جویا شدن
enquired پرسش کردن جویا شدن
to p angone with questions با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
... if you don't mind my asking ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
to pry into a person affairs فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to p any one with question کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
this act provoked my inquiry این کار موجب پرسش من است
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
open به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
catechetics فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
opened به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opens به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
relational database management system پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
a penny for your thoughts <idiom> [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
image توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
images توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
queries که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queried که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
dogmatism دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
inquiringly تحقیق کنان پرسش کنان
languages زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com