English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
to pursue pleasure دنبال خوش گذرانی رفتن
Other Matches
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
To go about ones business. دنبال کار خود رفتن
sink one's teeth into <idiom> با جدیت دنبال کاری رفتن
entrain اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
to be after somebody پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
To fetch and varry for someone . دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
coach dog یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
aestivation تابستان گذرانی
gastronomy خوش گذرانی
luxuriousness خوش گذرانی
junketing خوش گذرانی
estivation تابستان گذرانی
truancy وقت گذرانی
temporization وقت گذرانی
luxury خوش گذرانی
luxuries خوش گذرانی
masks شادمانی خوش گذرانی
to give one's life to please خوش گذرانی کردن
luxuriously در نعمت با خوش گذرانی
lounging وقت گذرانی به بطالت
lounged وقت گذرانی به بطالت
lounge وقت گذرانی به بطالت
to live in luxury خوش گذرانی کردن
to live fast خوش گذرانی کردن
lounges وقت گذرانی به بطالت
junkets خوش گذرانی کردن
junket خوش گذرانی کردن
pneumatic rodding فنر گذرانی با هوا
pernoctation اخیای لیل شب گذرانی
mask شادمانی خوش گذرانی
boondoggle [American English] وقت بیهوده گذرانی
epicurus بود خوش گذرانی منتهای سعادت
to indulge one's passions پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
philanderer زن دنبال کن
rearing دنبال
reared دنبال
player [American E] زن دنبال کن
philanderers زن دنبال کن
pick-up artist زن دنبال کن
pickup artist زن دنبال کن
pursuit دنبال
rears دنبال
rear دنبال
parsmip nose دنبال چه
pursuits دنبال
in the wake of در دنبال
attachment دنبال
pope's nose دنبال چه
dangler دنبال رو
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
He is looking for trouble. دنبال شر می گردد
dogging دنبال کردن
dog دنبال کردن
pursuing دنبال کردن
chase دنبال کردن
reopens دنبال کردن
dogs دنبال کردن
chases دنبال کردن
chasing دنبال کردن
pursued دنبال کردن
reopening دنبال کردن
What are you looking for ? دنبال چی؟ می گردی ؟
pursue دنبال کردن
trace دنبال کردن
chased دنبال کردن
traced دنبال کردن
traces دنبال کردن
reopen دنبال کردن
reopened دنبال کردن
pursues دنبال کردن
graph follower دنبال گر گراف
tracker دنبال کننده
trackers دنبال کننده
continuator دنبال کننده
tandom connection اتصال دنبال هم
give chase دنبال کردن
tracks دنبال کردن
chasers دنبال کننده
tracked دنبال کردن
continue دنبال کردن
continues دنبال کردن
course :دنبال کردن
pursuant دنبال کننده
coursed :دنبال کردن
roil دنبال هم دویدن
chaser دنبال کننده
to give chase دنبال کردن
track دنبال کردن
courses :دنبال کردن
attend از دنبال امدن منتظرشدن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> دنبال روی دیگری
attends از دنبال امدن منتظرشدن
attending از دنبال امدن منتظرشدن
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
One must let sleeping dogs lie. دنبال شر نباید رفت
look (someone) up <idiom> به دنبال کسی گشتن
pound the pavement <idiom> دنبال کار گشتن
To be on someone trail. To trace someone. رد کسی را دنبال کردن
ask for trouble <idiom> دنبال دردسر گشتن
To follow up (trace) a matter (case). موضوعی را دنبال کردن
stick with <idiom> دنبال کردن کاری
tow دنبال خود کشیدن
run close سخت دنبال کردن
tows دنبال خود کشیدن
hunt down دنبال کردن و گرفتن
follow the ball دنبال توپ فرستادن
dogs مثل سگ دنبال کردن
dogging مثل سگ دنبال کردن
tagger تنکه دنبال کننده
dog مثل سگ دنبال کردن
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
phliander دنبال زنی افتادن
careerism دنبال کردن شغل
to follow ones nose دنبال قسمت خودرفتن
to run on chapters فصل ها را دنبال هم انداختن
follow out اخذ نتیجه دنبال کردن
track دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracks دنبال کردن یک مسیر به درستی
fool's errands فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errand فرستادن دنبال نخود سیاه
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
look (something) up <idiom> به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
practise or tice دنبال کردن مشق دادن
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
I sent him on an errand. اورا دنبال یک کاری فرستادم
philander زن بازی کردن دنبال زن افتادن
pursuit of happiness به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
to run any one hard کسیرا سخت دنبال کردن
reoccupy دنبال کردن دوباره بدست اوردن
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
run down تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
rungs تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
The dinner will be followed by a concert. به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
run-down تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
to keep at some work د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
career women زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
career woman زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
We are hunting for a vacant flat. دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
They are openly seeking his being sacked. آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
lay deacon شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
follow through چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
follow up رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
gaze hound تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
to search [for] [someone] دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
bargain hunter کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
functioned کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
functions کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
rompy مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompish مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
He sought, if without much success, a social policy. او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
fetch سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetched سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetches سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
pot-boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
paths لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
find برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
sea anchor وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
finds برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
interrupts به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
scalar نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
sag wagon وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
interactive محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
conventions استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
Rather than simply modifying existing designs she searches for new solutions. به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
convention استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
salami technique کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com