English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
reuse دوباره استفاده کردن
Other Matches
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
re issuable notes اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
seconding که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconds که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
exploit از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
solenoid sweep پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
refilled دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
replenishes دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
re export دوباره صادر کردن
re form دوباره درست کردن
recommit دوباره زندان کردن
recompose دوباره انشاء کردن
re establish دوباره تاسیس کردن
reactivate دوباره فعال کردن
re establish دوباره برپا کردن
rebind دوباره صحافی کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
reactivates دوباره فعال کردن
reactivating دوباره فعال کردن
cold start دوباره روشن کردن
reorder دوباره مرتب کردن
reassociate دوباره متحد کردن
remonetize دوباره رایج کردن
rejuvenating دوباره جوان کردن
reopens دوباره باز کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
republish دوباره منتشر کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
reasure دوباره بیمه کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
reopening دوباره باز کردن
reimport دوباره وارد کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
reopen دوباره باز کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
reactivated دوباره فعال کردن
reforge دوباره جعل کردن
reopened دوباره باز کردن
republish دوباره چاپ کردن
re paving دوباره فرش کردن
regained دوباره تصرف کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
resurface دوباره روکاری کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
redistributing دوباره پخش کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
regaining دوباره تصرف کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
regains دوباره تصرف کردن
regain دوباره تصرف کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
retake دوباره تسخیر کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
recollected دوباره جمع کردن
recollect دوباره جمع کردن
rejuvenated دوباره جوان کردن
revaluing دوباره ارزیابی کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
reengage دوباره استخدام کردن
rejuvenates دوباره جوان کردن
reemploy دوباره استخدام کردن
re strain دوباره صاف کردن
redistribute دوباره پخش کردن
rejuvenate دوباره جوان کردن
redistributed دوباره پخش کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
recalculate دوباره حساب کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
recollects دوباره جمع کردن
recollecting دوباره جمع کردن
redistributes دوباره پخش کردن
re sort دوباره جور کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
redefining دوباره تعریف کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
reconditioned دوباره درست کردن
reappraised دوباره ارزیابی کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
rewake دوباره بیدار کردن
revises دوباره چاپ کردن
relived دوباره تجربه کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
resorb دوباره جذب کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
reappraise دوباره ارزیابی کردن
reliving دوباره تجربه کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
relives دوباره تجربه کردن
reappraises دوباره ارزیابی کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
redefines دوباره تعریف کردن
revising دوباره چاپ کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
remarried دوباره عروسی کردن
retry دوباره محاکمه کردن
redefine دوباره تعریف کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
restart روشن کردن دوباره
oversrike دوباره چاپ کردن
retry دوباره ازمایش کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
relive دوباره تجربه کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
remarry دوباره عروسی کردن
reappraising دوباره ارزیابی کردن
recondition دوباره درست کردن
redefined دوباره تعریف کردن
revise دوباره چاپ کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
remarries دوباره عروسی کردن
revalidate دوباره پادار کردن
reconditions دوباره درست کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
repair جبران کردن دوباره دایر کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com