Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English
Persian
reuse
دوباره استفاده کردن
Other Matches
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
re issuable notes
اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
seconding
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconds
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
exploit
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
defect skipping
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
solenoid sweep
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
reed
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
refilled
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
replenishing
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
refills
دوباره پر کردن
refill
دوباره پر کردن
refresh
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پر کردن
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
usage
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
re export
دوباره صادر کردن
re form
دوباره درست کردن
recommit
دوباره زندان کردن
recompose
دوباره انشاء کردن
re establish
دوباره تاسیس کردن
reactivate
دوباره فعال کردن
re establish
دوباره برپا کردن
rebind
دوباره صحافی کردن
reinstate
دوباره برقرار کردن
reactivates
دوباره فعال کردن
reactivating
دوباره فعال کردن
cold start
دوباره روشن کردن
reorder
دوباره مرتب کردن
reassociate
دوباره متحد کردن
remonetize
دوباره رایج کردن
rejuvenating
دوباره جوان کردن
reopens
دوباره باز کردن
rewire
دوباره سیمکشی کردن
reinstall
دوباره برقرار کردن
reassociate
دوباره معاشرت کردن
republish
دوباره منتشر کردن
reexamine
دوباره امتحان کردن
reproduces
دوباره چاپ کردن
renegotiate
دوباره مذاکره کردن
reproduced
دوباره چاپ کردن
reproduce
دوباره چاپ کردن
reasure
دوباره بیمه کردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
reopening
دوباره باز کردن
reimport
دوباره وارد کردن
retaking
دوباره تسخیر کردن
redeliver
دوباره مستخلص کردن
reopen
دوباره باز کردن
redevelops
دوباره پیشرفته کردن
back fill
عمل دوباره پر کردن
reproducing
دوباره چاپ کردن
rescheduling
دوباره برنامهریزی کردن
reactivated
دوباره فعال کردن
reforge
دوباره جعل کردن
reopened
دوباره باز کردن
republish
دوباره چاپ کردن
re paving
دوباره فرش کردن
regained
دوباره تصرف کردن
resurfaces
دوباره روکاری کردن
retakes
دوباره تسخیر کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
reorganises
دوباره متشکل کردن
resurfaced
دوباره روکاری کردن
reorganising
دوباره متشکل کردن
reorganize
دوباره متشکل کردن
reorganized
دوباره متشکل کردن
resurface
دوباره روکاری کردن
re-examining
دوباره بازپرسی کردن
redistributing
دوباره پخش کردن
rewiring
دوباره سیمکشی کردن
reinsure
دوباره بیمه کردن
rewired
دوباره سیمکشی کردن
revalue
دوباره ارزیابی کردن
retaken
دوباره تسخیر کردن
revalued
دوباره ارزیابی کردن
regaining
دوباره تصرف کردن
reinstates
دوباره برقرار کردن
regains
دوباره تصرف کردن
regain
دوباره تصرف کردن
rewires
دوباره سیمکشی کردن
retake
دوباره تسخیر کردن
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
reinstating
دوباره برقرار کردن
recollected
دوباره جمع کردن
recollect
دوباره جمع کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
reinstated
دوباره برقرار کردن
reorganised
دوباره متشکل کردن
reengage
دوباره استخدام کردن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
reemploy
دوباره استخدام کردن
re strain
دوباره صاف کردن
redistribute
دوباره پخش کردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
redistributed
دوباره پخش کردن
revalues
دوباره ارزیابی کردن
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
re examine
دوباره بازپرسی کردن
reorganizes
دوباره متشکل کردن
recalculate
دوباره حساب کردن
reorganizing
دوباره متشکل کردن
recollects
دوباره جمع کردن
recollecting
دوباره جمع کردن
redistributes
دوباره پخش کردن
re sort
دوباره جور کردن
redeveloped
دوباره پیشرفته کردن
rephrases
دوباره عبارتبندی کردن
redefining
دوباره تعریف کردن
retransmit
دوباره مخابره کردن
redirects
دوباره راهنمایی کردن
redirecting
دوباره راهنمایی کردن
redirected
دوباره راهنمایی کردن
revisit
دوباره ملاقات کردن
reconditioned
دوباره درست کردن
reappraised
دوباره ارزیابی کردن
reschedule
دوباره برنامهریزی کردن
rewake
دوباره بیدار کردن
revises
دوباره چاپ کردن
relived
دوباره تجربه کردن
rephrased
دوباره عبارتبندی کردن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
resorb
دوباره جذب کردن
redevelop
دوباره پیشرفته کردن
reappraise
دوباره ارزیابی کردن
reliving
دوباره تجربه کردن
rescheduled
دوباره برنامهریزی کردن
relives
دوباره تجربه کردن
reappraises
دوباره ارزیابی کردن
redeveloping
دوباره پیشرفته کردن
regarding
دوباره تسطیح کردن
redefines
دوباره تعریف کردن
revising
دوباره چاپ کردن
rephrase
دوباره عبارتبندی کردن
remarried
دوباره عروسی کردن
retry
دوباره محاکمه کردن
redefine
دوباره تعریف کردن
rephrasing
دوباره عبارتبندی کردن
revisits
دوباره ملاقات کردن
reschedules
دوباره برنامهریزی کردن
rebuilds
دوباره ساختمان کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
restart
روشن کردن دوباره
oversrike
دوباره چاپ کردن
retry
دوباره ازمایش کردن
rebuild
دوباره ساختمان کردن
relive
دوباره تجربه کردن
revisiting
دوباره ملاقات کردن
remarry
دوباره عروسی کردن
reappraising
دوباره ارزیابی کردن
recondition
دوباره درست کردن
redefined
دوباره تعریف کردن
revise
دوباره چاپ کردن
revisited
دوباره ملاقات کردن
redirect
دوباره راهنمایی کردن
remarries
دوباره عروسی کردن
revalidate
دوباره پادار کردن
reconditions
دوباره درست کردن
retranslate
دوباره ترجمه کردن
repair
جبران کردن دوباره دایر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com