English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
To overstep the limits. To overreach oneself . To become impudent. دور برداشتن ( جسور شدن )
Other Matches
transcribing استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
rude جسور
insolent جسور
forwarded جسور
forward جسور
presumptuous جسور
high spirited جسور
derring do جسور
boldest جسور
bolder جسور
ruder جسور
rudest جسور
bold faced جسور
boldface جسور
hardier جسور
hardiest جسور
hardy جسور
pert جسور
cutty sark زن جسور
daring جسور
presumptive جسور
assured جسور
flip جسور
adventuress زن جسور
bumptious جسور
flips جسور
fresh- جسور
freshest جسور
immodest جسور
malapert جسور
lippy جسور
wanton جسور
fresh جسور
cocky جسور
impertinence or nency جسور
presuming جسور
bold جسور
peart جسور
flipped جسور
hussy دختر جسور
defiant جسور مظنون
venturous جسور بی باک
pushing جسور باپشتکار
reanimate جسور کردن
encourage جسور کردن
adventurer جسور بی پروا
countenance [encourage] جسور کردن
hussies دختر جسور
embolden جسور کردن
adventurers جسور بی پروا
hearten جسور کردن
elate جسور کردن
embolden جسور کردن
petulant ادم جسور کج خلق
You have became cocky lately. تازگیها خیلی دم درآوردی ( جسور وپروشدی )
crust پوسته سخت هر چیزی ادم جسور و بی ادب
crusts پوسته سخت هر چیزی ادم جسور و بی ادب
include در برداشتن
to take up برداشتن
deleting برداشتن
deletes برداشتن
deleted برداشتن
moistening نم برداشتن
includes در برداشتن
to run away with برداشتن
flaw مو برداشتن
takes برداشتن
to pull off برداشتن
flaws مو برداشتن
take برداشتن
delete برداشتن
ingather برداشتن
remove از جا برداشتن
remove برداشتن
pick up برداشتن
lifts برداشتن
lifting برداشتن
lifted برداشتن
lift برداشتن
take up برداشتن
ingether برداشتن
glom برداشتن
sublate برداشتن
pickup برداشتن
removing از جا برداشتن
countertrace برداشتن از
removing برداشتن
removes از جا برداشتن
removes برداشتن
to mop up برداشتن
to pick up برداشتن
to carry arms سلاح برداشتن
ingether خرمن برداشتن
uncap سر پوش برداشتن از
uncap کلاه از سر برداشتن
picturize فیلم برداشتن از
decode برداشتن رمز
unhood سرپوش برداشتن از
surmounts ازمیان برداشتن
transcribing رونوشت برداشتن
shuffle off به عجله برداشتن
remove slag سرباره را برداشتن
off take rudder سکان برداشتن
snap up تند برداشتن
make a copy of رونوشت برداشتن
surmount ازمیان برداشتن
surmounted ازمیان برداشتن
surmounting ازمیان برداشتن
transcribed رونوشت برداشتن
to d. the cloth رومیزی را برداشتن
flaw ترک برداشتن
emarginate برداشتن حاشیه از
flaws ترک برداشتن
feet پاچنگال برداشتن
heave خیز برداشتن
heaved خیز برداشتن
dequeue برداشتن اقلام یک صف
demountable قابل برداشتن
to receive a wound زخم برداشتن
to break step غلط پا برداشتن
to sweep away ازمیان برداشتن
decodes برداشتن رمز
to fly to arms سلاح برداشتن
give up دست برداشتن از
to take the photograph of عکس برداشتن از
to have one's p taken عکس برداشتن
to take off برداشتن بردن
twist تاب برداشتن
twisting تاب برداشتن
twists تاب برداشتن
run away with برداشتن و در رفتن
decoded برداشتن رمز
break step غلط پا برداشتن
remove برداشتن مهر
gait گام برداشتن
removes برداشتن مهر
removing برداشتن مهر
spoon با قاشق برداشتن
spooned با قاشق برداشتن
spooning با قاشق برداشتن
spoons با قاشق برداشتن
polls نمونه برداشتن
warp تاب برداشتن
warped تاب برداشتن
warps تاب برداشتن
unveil حجاب برداشتن
unveiled حجاب برداشتن
unveiling حجاب برداشتن
to come at a bound <idiom> خیز برداشتن
crack شکاف برداشتن
cracks شکاف برداشتن
poll نمونه برداشتن
polled نمونه برداشتن
list سیاهه برداشتن
machine براده برداشتن
machined براده برداشتن
machines براده برداشتن
clearance برداشتن مانع
map نقشه برداشتن از
maps نقشه برداشتن از
resign دست برداشتن
desist دست برداشتن
cease دست برداشتن
unveils حجاب برداشتن
elide ازاخر برداشتن
elided ازاخر برداشتن
unmasking نقاب برداشتن از
stepping گام برداشتن
unmasked نقاب برداشتن از
unmask نقاب برداشتن از
unmasks نقاب برداشتن از
step گام برداشتن
transcribe رونوشت برداشتن
step قدم برداشتن
stepping قدم برداشتن
elides ازاخر برداشتن
transcribes رونوشت برداشتن
eliding ازاخر برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate . ازمیان برداشتن
ingather انباشتن خرمن برداشتن
pace شیوه گام برداشتن
paced شیوه گام برداشتن
paces شیوه گام برداشتن
disburden بار از دوش برداشتن
fractures مو برداشتن قطعات و وسایل
curl تاب برداشتن فردادن
to get anything out of the way کاری را ازمیان برداشتن
To pluck ones eyebrows. زیر ابرو برداشتن
racing of motor دور برداشتن موتور
racing of generator دور برداشتن مولد
crack شکاف برداشتن ترکیدن
yerk هل دادن شکاف برداشتن
cracks شکاف برداشتن ترکیدن
work in مشکلات را از میان برداشتن
overcrop زیاد حاصل برداشتن از
defuse فیوز بمب را برداشتن
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com